پێشهکی: مرۆڤ که پێی نایه کۆڕی ژیان بۆ ماوهیهک ئهژێ و پاشان ماڵئاوایی له ژیان ئهکات، لهگهڵ ئهوهدا که ماڵئاوایی له ژیان کرده، بهڵام شوێن پێی وهک یادگار بهجێ ئهمێنێت.
ئهو یادگاره ههم بۆ خانهواده و ههم بۆ دۆست و ئاشنایانی وهک سامانێ که ئهمڕۆ پێی ئێژن (میرات) ئهمێنێتهوه. ئهگهر یادگارهکه شیرین و سوودبهخش بوو ههموو کهس و دۆست و ئاشانایانی به شادی و سهربهرزییهوه باسی ئهکهن.
ئهگهریش یادگارهکه ناشیرین و زیانبهخش بوو خانهواده و دۆست و ئاشنایانی به نائومێدییهوه باسی ئهکهن و ئێژن: بهداخهوه سهرمایه و میراتێکی باشی له دووی خۆی بهجێ نههێشت.
بهشی رادیۆیی دهوڵهتی سوید ساڵانه له هاویندا بهرنامهیهکی ههیه بهناوی:
{(sommar gästen) میوانی هاوێنی}
لهو بهرنامهدا ههنێ کهس که له بواری کۆمهڵایهتی – هونهری – سیاسی و… چالاکن بهشداری ئهکهن و بۆ ماوهی زیاتر له یهک (کاتژمێر= سهعاتێ) باسی ژیانی خۆیان ئهکهن. رادیۆ ههمبهستهگی رادیۆیهکی فارسییه که رۆژانی شهممه بۆ ماوهی شهش سهعات له سهر شهپۆلی (FM) و له (1/91)دا بهرنامه بڵاو ئهکاتهوه، ئهم رادیویهش چهن ساڵێکه ئهو بهرنامه، واته (میوانی هاوینی) بهڕێوه ئهباد، بهڵام ناوهکهی کرده به {(میزبان تابستانی) = خانهخوێی هاوینی)}.
له مانگی (7/2021)دا بهڕێز (یۆسف ئهردهڵان) لهو بهرنامهی رادیۆ ههمبهستهگییهدا بۆ ماوهی {(90) نهود دهقیقه} بهشداری کرد و باسی ژیانی خۆی کرد، دیاره باسهکهیان سهبارهت به ژیانی سیاسی خۆیان بوو. لهو بهرنامهدا ئاماژی به رووداوهکانی شاری سنه له ساڵی 1357 که دهورانی راپهڕین به دژی سیستمی پادشایی له ئێراندا بوو کرد، لهو پرۆسهدا زیندانییه سیاسییهکان له زیندانی دهوڵهتی ئێران ئازاد کران و بهڕێز (یۆسف ئهردهڵان) خۆیشیان یهکێ لهو زیندانییانه بوو که گهیشتنهوه شارهکهی، شاری سنه.
با لهو بهشه که (کورتهیهکه) له باسهکهیان له رادیۆ ههمبهستهگیدا و منیش بهبێ دهسکاریکردن وهک (خۆی) پیادهم کرده، بڕوانین.
**
در هر حال ما به سنندج باز گشتیم و زندگی دوران تازهای ورقی از زندگی تازه من شد، از همان آغاز بر گشتن به شهر در شوراهای محلات که در واقع در همه جای ایران هم شکل گرفته بود، کانوهای محلهای تجمع که در بیشتر مساجد بود، مخصوصا” در کردستان که فقط مساجد بود جای دیگری تجمع وجود نداشت. این بود که در هر صورت بازتابی است از دفاع از خود تمدنهای شهری که میخوان از موجودیت خودشان در مقابل ضعف حکومت که روزبهروز ضعیفتر هم میشد، دفاع کنند.
در هر حال این شوراهای محلات میرفت که تبدیل بشد به یک شورای محله، قبل از سقوط شاه را میگم که قرار شد عدهای بعنوان شورای شهر و همانطور از محلات عدهای انتخاب بشوند و بعد که تعدادشان در حدود پانصد نفر در نظر گرفته شده بود در هر محلهای ده نفر برند و شورای محلهای را، شورای شهری را با وظایف خیلی ساده قابل فهم که فرمانداری وجود نداشته باشد و فقط به اصتلاح وظایف شهرداری و فرمانداری را دو تای را قاطی بکنیم این دو را در واقع بگذاریم اسمش شورای شهر.
یعنی اداره آموزش و پرورش، اداره کار، بهداشت و اموری شهری که شهرداری باشد و امور شهرداری این چهار تا در تحت نظارت کامل و انتظامات شهر تبعا” در گیر نظارت کامل این شورای انتخابی شهر باشد و بعدش برای استانداری فکری میکنیم که انتخابی باشد انتخابی باشد یان نه؟ و این مطلبی بود حتی در زمان شاپور بختیار به این مطلب رسیده بود.
روز شش بهمن شد که میبایست این تجمع صورت بگیرد روز جمعه بود که حکومت تا آن موقع هم سازمان امنیت و ارتش در مخالفتشان و استادگیشان در مقابل مردم در کردستان کوتاهی نکردهند، این بود که در روز ششم بهمن 1357 حکومت نظامی اعلام کردند بدون هیچ دلیلی و بعد از آن دیگر حکومت عوض شد و خمینی آمد همه چیز عوض شد و مردم در واقع آن موقع هنوز هیچ تشکلی شکل نگرفته بود که بتواند این حرکت اجتماعی که به این سادگی که بجای رسیده بود که میخواست حکومت را بدست بگیرد، سرنوشت خودش را حد اقل در آن شهر پایهی بود برای همان حق تعین سرنوشت، برای همه برای اعمال حکومت کردن خیلی مناسب بود، که بدلیل اینکه هیچ آمادگی نداشتیم، هیچ تشکلی نبود از بین رفت.
ولی این پروسه باصتلاح کچدار و مریض ادامه داشت تا نوروز، چون مردم قانع نمیشدند به وجود یک حکومت دینی، فرقی را کردستان با جاهای دیگر پیدا کرده بود فرقش را نشان داد، نمیگویم پیدا کرده بود چون وجود داشت، مسئله عدم حاکمیت دین بر فضای سیاسی بود، بر فضای اجتماعی مردم بود، مختصر بگویم من حتی در دبیرستان وقتی که در کلاس (30) نفری ما (30) نفر یا (32) نفر بودیم فقط سه یا چهار نفر بودند که نماز و روزه میگرفتند و آنهم پنهان میکردند از بقیه، مسخرهشان میکردیم، این فضای شهر این جوری بود، مسئلهی نه بود که کسی بیاید بگوید، تاریخ خودش را دارد میشود در بارهش صحبت کرد.
و اما این مطلب باعث شد که مردم در واقع بپا خیزند و مسئله نوروز سنندج پیش آمد که یکی از نقاط بسیار بسیار درخشان حرکت اجتماعی در واقع با نوروز سنندج میشه گفت، میشد نگاه کرد که تداوم قیام را در کردستان میشود دید. چون قیام شد بلاخره انقلاب را به سنندج کشاند و آنها مجبور شدند بپزیرند که اداره شهر سنندج به دست خودشان باشد و معاهدهای را امضا کردند که امضای بهشتی که رئیس شورای انقلاب بود و آیت الله طالقانی بود، بنیصدر بود،رفسنجانی بود، البته رفسنجانی بعدا” گفت که من امضا نکردم، حالا ما انیرا بگذاریم به حساب اینکه امضا نکرده است ولی صدر حاج سیجوادی که وزیر کشور بود و اینها همهشان آمده بودند اینرا امضا کردند و یک پنج مادهای که کل اداره شهر بدست شورای شهر باشد و بعدا” هم هفت مادهایی را منتشر کرده بودند که نکات بسیار مهمی در آن بود قبول کرده بودند اینها را که ما خودمان سیصد نفر را انتخاب بکنیم برای اداره انتظامات و بقییه کارها.
نکتهء سادهای را بگویم در مورد کارگران که آن موقع اتحادیه کارگرانی هم بوجود آمده بود، شورای شهر سنندج اعلام کرد به دولت و قبول کرد دولت که دو ماه حق بیکاری را بدهند، که در تاریخ ایران همچنین چیزی سابقه نداشت. ما اینرا به دولت بازرگان قبولاندیم و خیلی جالب است و اداره کار هم قبول کرد در هر صورت که دو ماه حق بیکاری گرفته شد و این شورای شهری که انتخاب شد، از یازده نفر نکتههای بسیار مهمی دارد یکی اینکه:
اولا” یک خانم، اولا” تنها انتخاباتی است در تاریخ حکومت جمهوری اسلامی که (انتصابی) نیست.
دوما” یک خانمی میگوید: (که من مسلمان نیستم، معمولا” میگوید من کمونیستم)، جز هواداران سازمان فدائیها بود و این رأی میآورد از یازده نفر که در واقع او از کسانی است که رأی میآورد و این سابقه ندارد، در تاریخ ایران سابقه ندارد.
و این فضای شهری را با این تمدن با این وضعیت فقط میشود گفت: در سایه عدم تسلط فضای باصتلاح اسلام سیاسی است که مردم و الا همین شهر را که یکی از شهرهای در واقع متمدن منطقه بوده در سالهای سال در زمان رضاشاه به بعد واقعا” از همه چیز محرومش کرده بودند که فقط یک سینما داشت، و دیگر از همه چیز محرم بود، نه دانشگاه نداشت نه هیچی.
**
ناوداره بێناوهکه
لهو باسه رادیۆیی ئهواندا خاڵێکی گرنگ ههیه، خاڵهکهیش بهو جۆرهیه:
یکی اینکه اولا” یک خانم، اولا” تنها انتخاباتی است در تاریخ حکومت جمهوری اسلامی که انتصابی نیست. دوما” یک خانمی میگوید که من مسلمان نیستم، معمولا” میگوید من کمونیستم، جز هواداران سازمان فدائیها بود و این رأی میآورد از یازده نفر که در واقع او از کسانی است که رأی میآورد و این سابقه ندارد، در تاریخ ایران سابقه ندارد.
بهڕێز یۆسف ئهردهڵان لهو باسهدا ئاماژهی به رووداویکی گرنگ کرده، ئهوهیش خانمێ، خانمێ که کوتویهتی:
من کمونیستم، مسلمان نیستم!
باشه ئهو (خانمه) کێیه؟
وشهی (خانم) پاشکۆیهکه لهگهڵ ناوی (ژن)دا بهکار ئهبڕێت، گوایه بۆ رێزگرتنه له پله و کهسایهتی ژن، وهک کهژاڵ خانم، پرشنگ خانم ….. نهک به تهنیا خودی (خانم).
ئهو جۆره بهکار بردنه له باری رێزمان = گراماتیکی زمانهوه نادروسته!
بهڕێز ئهردهڵان سهبارهت بهو باسه، باسی (من کمونیستم، مسلمان نیستم!)
نووسیویانه:
{(این سابقه ندارد، در تاریخ ایران سابقه ندارد) = ئهوه بێوێنهیه، له مێژووی ئێراندا بێوێنهیه}.
– –
باشه ئهگهر ئهو باسه ئهوهنده گرنگه بهلایانهوه بۆ ناوی ئهو کهسه، ئهو (ژنه) واته ئهو (خانمه) نایه ئاراوه بۆ ئاماژه به ناوهکهی نهکراوه تا بیسهرانی ئهو بهرنامه رادیۆییه ئاگادار بوونایهت؟!
– –
سهبارهت بهو باسه نامهیهکم بۆ نووسین، بۆ ئاماژهیان به ناوی ئهو خانمه نهکرده و پێشنیارم پێکردن تهلهفۆن بکهن بۆ ههمان رادیۆ و ئهو باسه واته ناوی ئهو کهسه راگهیهنن تا بیسهرانی رادیۆکه بزانن؟
بهو جۆره وهڵامیان داوهته:
البته این را اضافه بکنم با کمبود وقت و سلیقه گوینده (که خود بندهباشم) بیشک عاری از کمبود نیست ، از اینکه این رادیو از من خواست که در ظرف یکساعت ونیم چنین برنامهای را ارائه دهم.
راستی له بهرنامهیهکی (90) دهقێقهی واته (یهک ساعت و نیو)دا ئهوان نهتوانن بێژن:
(آن خانمی که گفته بود: من مسلمان نیستم، کمونیستم! اسمش فریده قریشی بود).
بهڕێز ئهردهلان لهو بهرنامه رادیۆییهدا ئاماژهیان به گهلێ باسی وهک کام (کتاب) و کام (مجله) و کام (رۆزنامه) له خانهوادهی ئهوهندا خوێندراوهتهوه، ههروهها ئاماژهیان بهوه کرده که له کاتی حکومهتی دوکتور موسهدیق له کلاسی دووی سهرهتایدا بووه و (20) بیست تمهن پوڵی له (قولهک = دهغیله)دا بووه، بهو (بیست تمهنه) 2 (وهرقهیهی) یارمهتیدان که دانهی به (10)ده تمهن بووه سهنده و بهو جۆره یارمهتی به حکومهتی دوکتور موسهدیق کرده. بهڵام کاتیان نهبووه بێژن ئهو خانمه ناوی (فریده قریشی) بووه.
لێره ناچارم بێژم:
کات بۆ ههندێ تهڵایه
بۆ ههندێکیش بهڵایه.
4/8/2021
سهعی سهقزی