"an independent online kurdish website
سال 1399 بودجە “#ادب_فارسی” در ایران 26 ملیارد تومان بود. ایران برای ساخت هر واژە تازە فارسی ١١ ملیون تومان هزینە میکند. این در حالی است کە زبانهای دیگر در جغرافیای سیاسی ایران شامل تورکی #آذربایجانی، #کوردی، #ترکمنی، #گیلکی، #عربی، #بلوچی و دیگر زبانها نتنها بودجەای برای انها تخصیص دادە نشدە است، بلکە فعالان فرهنگی این زبانها کە داوطلبانە و باخرج خود جهت احیاء و زندە کردن زبان و فرهنگشان تلاش میکنند، توسط رژیم ایران دستگیر شدە و احکام سنگینی برآنها تحمیل میشود. نمونە ان صدور حکم پنج سال زندان قطعی برای “#زارا #محمدی” معلم زبان کوردی در #سنندج است.

آپارتاید زبانی کە بە آن گلوتوفوبیا نیز گفتە میشود یک رفتار ناعادلانە است مبتنی بر استفادە از زبان و ویژگهای یک زبان علیە زبانهای دیگر. برای مثال یک زبان در میان زبانها از طرف حاکمیت یک کشور بە عنوان زبان “رسمی” تعیین شدە و کسانی کە زبان مادریشان زبانی غیر زبان “رسمی است” بطور خودکار دربارە ثروت، تحصیل، موقعیت اجتماعی، شخصیت یا سایر صفات شخصی دیگر مثلا لهجە صحبت کردن مورد قضاوت قرار گرفتە و منجر بە تبعیض شود. نویسندە و زبان شناس فنلاندی خانم توە سکوتناب کانگاس ( Tove Skutnabb-Kangas) در اواسط دهە 1980 تبعیض یا اپارتاید زبانی را معنی تبعیض بر ملل دیگر از طریق زبان کە میتوان آن را بە عنوان “ایدئولوژیها و ساختارهایی برای مشروعیت بخشیدن، ایجاد و تولید تقسیم نابرابر قدرت و منابع بر اساس زبان تعریف کرد. تبعیض زبانی یکی از نشانەهای بارز تبعیض اپارتاید اجتماعی و فرهنگی از طرف ملت حاکم است.
انتخاب زبان فارسی بە عنوان زبان “رسمی” یا زبان غالب در ایران نتنها باعث همگرایی ملیتهای ایران نشدەاست بلکە باعث تمایز در رشد فرهنگی، اجتماعی و اقتصاد مناطق ملی شدە است و این خود باعث میشود زبان فارسی بە عنوان یک زبان استعماری در میان دیگر ملل جغرافیایی ایرانی دیدە شود. زبان استعماریی کە فقط بە نفع نخبگان وابستە بە دولت بودە و قسمت اعضم جمعیت غیر فارس را بە ضرر میاندازد. اگرچە زبان فارسی شاید یک زبان زیبا با غنی باشد ولی زبانی خنثی نیست زیرا با استفادە از مفاهیم و ارزش فرهنگی تنها یک زبان سعی در انحلال زبانها، فرهنگها و ارزشهای دیگر کردەاست و اغلب قضاوتها ارزش کور و چهارچوبهای مرجع ذاتی توسط فرهنگ فارسی شکل گرفتە شدە است.
طبیعی است کە انسان بخواهد بە یک جامعەای تعلق داشتە باشد. یکی از روشهای انجام این کار تعلق بە گروههای اجتماعی و زبانی است. درحالی کە بعضی از گروهها بە راحتی میتوانند توجە دولت و سرمایە دولتی را بەخود تخصیص دهند، در مقابل گورهایی دیگر مثل گروههای ملیتی و قومی و زبانی نتنها مورد توجە دولت مرکزی قرار نمی گیرند بلکە تشکیل چنین گروههایی باعث تبعیض و تهدید انها از طرف دولت مرکزی میشود. زبان شناس آمریکایی کارمن فوت (Carmen Fought) بر این عقیدە است کە چگونە استفادە از زبان توسط یک فرد ممکن است بە شخص دیگری اجازە دهد آنها را در یک گروە اجتماعی خاص طبقەبندی کند. بە عنوان مثال در ایران آنچە مشاهدە شدەاست این است کە از نظر فارس زبانها کسانی کە زبان کوردی یا تورکی صحبت میکنند کمتر هوشمند یا بافرهنگ میباشند و خود تعلق بە تهران یا مناطق مرکزی با زبان فارسی بە عنوان برتری تعریف میشد. زبانهای غیر فارسی پلی برای پیش داوری علیە ملل غیر فارس توسط ناسیونالیزم حاکم گشتە است.
استعمار زبانی بر سنتها و فرهنگ و ارزشهای جوامع غیر فارس تاثیر مخربی گذاشتە است. مردم غیر فارس بەدلیل عقب نگەداشتن زبان و فرهنگ شان توسط دولت مرکزی، ناچا بە استفادە از زبان فارسی برای تجارت، روابط اداری و حقوقی تبدیل بە زبان فارسی شود و زبانهای دیگر مورد تهدید قرار گیرند. استعمار زبانی از طریق تجارت و فیلم و ژنوساید فرهنگی باعث از بین بردن جوامع غیر فارس میشوند. استفادە از زبان فارسی در تحصیل، تجارت و صنعت یکی از سیاستهای دولت مرکزی ایران است برای تغییر و از بین بردن فرهنگ و زبانهای دیگر در ایران. تضعیف فرهنگ واحد این ملیتها از طریق حملە فرهنگی سبب شدە است کە مردم مناطق غیر فارس نتوانند متحدانە جهت توسعە مناطق خویش تلاش کنند و این خود سلاحی شدەاست در دست حاکمان ایران تا بتوانن جوامع غیر فارس را چند قطبی کردە و مانع اتحاد انها شوند. استعمار فارسی علیە ملل غیر فارس برخلاف استعمار کشورهای مانند انگلیس و کشورهای استعمارگر غرب تنها غارت منابع زیرزمینی مناطق غیر فارس نیست، بلکە همچنین تمرکز دیگر دولت ایران تلاش برای از بین بردن زبانهای غیر فارسی میباشد. زبان فارسی بە نوعی تبدیل بە اختلاف طبقاتی نیز شدە است. انکە زبان مادریش فارسی باشد بطور طبیعی از نظر طبقاتی ارجحتر از یک غیر فارس است.
چندین نظریە پسا استعماری در بارە رابطە میان تبعیض زبان و ستم بر فرهنگهای ملل دیگر پژوهش کردەاند. نویسندە برجستە برجسته کنیایی Ngugi wa Thiong’o ، در کتاب “Decolonizing the Mind” خود استدلال می کند که زبان هم وسیله ارتباطی است و هم حامل فرهنگ است. در نتیجه ، تبعیض زبانی ناشی از استعمار ، پاک کردن تاریخ و هویت های قبل از استعمار را تسهیل کرده است. در کتاب Decolonizing the Mind بە عنوان نمونە از بردگان افریقایی یاد شدە است کە استفادە از زبان مادری انها ممنوع بود. این امر باعث قطع ارتباط زبانی و فرهنگی بین بردگان با افریقا شد. همان نشانەهارا ما تهران و ش‌رهای بزرگ مرکزی ایران بین فرزندان خانوادەهای غیر فارس مشاهدە میکنیم، کە با گذشت زمان نتنها زبان مادری خودرا فراموش کردەاند بلکە با فرهنگ ملی و بومی خود نیز فاصلە گرفتەاند.

تبعیض زبانی اغلب از طریق آموزش و پرورش تولید میشود. در مناطق غیر فارس بە دلیل بیگانە بودن زبان فارسی در اغاز تحصیل بچەهای اول ابتدایی باعث کندی یادگیری بچەهای غیر فارس و در نتیجە این اختلاف با مناطق فارسزبان کیفیت اموزش پاینتر باشد. سیاستی نرم در سرکوب و استعمار زبانهای دیگر.
هرچند تسلط بر زبان استعماری ممکن است فرصتهای اقتصادی بهتری برای مردم غیر فارس فراهم کند، کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل تاکید میکند کە کودکان حق دارند از زبان مادری خودشان استفادە کنند. سرکوب زبانهای غیر فارسی در سیستم اموزشی ایران با این معاهدە کە ایران نیز ان را امضاء کردەاست مغایرت دارد. علاوە بر این کودکانی کە مجبور میشوند از همان بچگی بە زبانی بیگانە تحصیل کنند در معرض آسیب قراردارند و باعث میشود نرخ بیسوادی عمومی بالا رود. بە عنوا مثال هنگامی کە فرانسویها مانند رژیم مرکزی ایران برای “تمدن” در الجزیرە بود زبان فرانسوی را بە زبان الجزایریها تحمیل کرد. در اون دوران میزان سواد در الجزایر بیش از 40 درصدف بود و پس از ورود فرانسویها تا خروج انها از الجزیرە در سال 1962 میزان سواد در الجزیرە در بهترین بهترین حالت 10-15٪ بود.
در مناطق غیر فارس، زبان فارسی مانند زبان فارسی مثڵ زبانهای استعماری بە عنوان زبانهای حاکمیت و تجارت استفادە میشود. ممکن است حتی تحت قوانین جمهوری اسلامی مردمانی غیر فارس برای مقامهای دولتی مثل شورای شهر، استانداری ها و حتی مجلس شورای اسلامی از حق رای برخوردار باشند. ولی تقریبا همیشە بە دلیل روان فارسی صحبت نکردن مورد تمسخر و تحقیر قرار میگیرند و کمتر شانس ان را دارند در مقام مسئول پایە بلند دولتی قرار بگیرند. بعلاوە این امر باعث میشود مردم نتوانند بە زبان مادری خود مسائل حقوقی و اداری خود را حل کنند و این باعث میشود مردم با موانع جدی برای حضور در نهادهای عمومی و دولتی روبرو شوند.
سیاستهای زبانی دولت مرکزی ایران باعث تبعیض زبانی کە شامل رفتار واقعی افراد بر اساس استفادە از زبان است میشود. مثالهای زیادی را در ایران میتوان در محل کار، بازاریابی و سیستمهای اموزشی مشاهدە کرد. بە عنوان نمونە در کلاسهای درس معلمین عملا دانش اموزان را بە استفادە از زبان فارسی مجبور میکنند. زبان و گویش مردم غیر فارس یکی از عوامل تبعیض و منشاء مشکلات عدیدی در زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم غیر فارس است.

نتیجە این سیاستها تهدید حذف یا از بین رفتن زبانهای غیر فارسی است. تخصی بودجە کلا برای زبان فارسی تهدیدی است علیە زبانهای غیر فارسی و ملتهای غیر فارس. این هجوم فرهنگی باعث شدە است کە زبانهای دیگر تحت شعاع زبان فارسی قرار گرفتە و بە عنوان نمونە زبان محاورەای مردم بیشتر با فارسی مخلوط شود. این در درازمدت باعث متلاشی شدن زبانها شدە بگونەای کە زبانهای دیگر تحت تاثیر زبان فارسی قابل تشخیص نباشند.
برای ملل کورد، تورک، عرب و … زبانهایشان بخش اساسی هویت گذشتە و کنونی شان است. تنها تغییر در اساسی در سیاست زبانی و توسعە برابر زبانهای غیر فارسی باعث ایجاد همگرایی ملی و حس “ایرانی بودن” میشود تا بتوان بە ایندەای مشترک، دمکراتیک با زبانها و فرهنگهای گوناگون امیدوار بود. در غیر این صورت نجات و رهایی ملل تحت ستم بر حفظ هرگونە چهارچوب جغرافیایی و رنگ پرچمها ارجحیت دارد.

د. مجید حقی

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی