"an independent online kurdish website

باز نشر صدیق بابایی

 اشاره: من در مورد دربدری های مصطفی بارزانی و افرادش به مدت 12سال در بین چهار کشور عراق، ایران، ترکیه و روسیه پس از سقوط فرقه دمکرات و جمهوری مهاباد،

 مطالب چندانی به زبان فارسی یا کردی ندیده ام در این فصل از کتا ب چاپم)انکار و مقاومت: خوانشی جدید از فرقه دمکرات آذربایجان و جمهوری مهاباد بر اساس اسناد فوق محرمانه روسیه…( می کوشم نظری به منابع خارجی بیندازم. هر گونه استفاده و نقل قول از مطالب این فصل منوط به ذکر کامل منبع است. به خاطر طوالنی بودن ارجاعات این فصل از کتاب، منابع را نمی آورم. ِن خود ندارند)نیچه( وای به حال آنانی که وطنی از آ هنگامیکی که ارتش ایران، پس از سقوط فرقه دمکرات، بسوی مهاباد حرکت کرد بیشترین ترس قاضی از این بود که عشایر به قتل و غارت مردم بپردازند و تا زمان ورود ارتش به مهاباد، ایل بارزانی را در مهاباد نگهداشت تا از غارت و چپاول مردم توسط ایالت و عشایر ممانعت کنند چرا که به محض مشاهده آثار سقوط، فرصتطلبانی مانند ایالت شكاك و هركی های غرب دریاچه ارومیه که با حضور بارزانیها نمیتوانستند به مهاباد حمله کنند در 20آذر به تبریز حمله کرده و برخی مناطق روستایي اطراف ارومیه و تبریز را تصرف کرده تا در پیروزی ارتش ایران سهمی داشته باشند)1) با ورود ارتش به مهاباد، مصطفی بارزانی با افرادش از مهاباد فاصله گرفته و در اشنویه مستقر شدند تا به مدت سه ماه، منتظر آمدن بهار و آب شدن برفها گشت در این زمان ارتش وارد مهاباد شده قاضی ها را دستگیر و شروع به جمع آوری سالحها، بستن چاپخانه و سوزاندن کتابها و نشریات و هر آنچه مربوط به آثار جمهوری مهاباد بود کرد)2.) با سپری شدن زمستان، مصطفی بارزانی به همراه ایلش راهپیمایی تاریخی و شگفت انگیز خودشان را بسوی خروج از ایران آغاز کردند حکومت مرکزی ایران به محض دور شدن جنگجویان بارزانی، از فرصت استفاده کرده اعدام هر سه قاضی را به اجرا درآورد. بارزانیها سه ماه زمستان را در اشنویه گذراندند اما به اواخر اسفندماه که رسید حمالت ارتش ایران برای بیرون راندن آنها از منطقه آغاز شد. بارزانيها از 21 اسفندماه 1325 تا 24 فروردین 1326در چندین منطقه با نیروهاي نظامي ایران درگیر شدند و این درگیریها در اسناد مختلف وزارت کشور)ژاندارمری( ایران منعکس شده که البته بدون اینکه به میزان تلفات و شکستهای ارتش ایران اشاره شده باشد.

در روز 24 فروردین 1326 همراهان غیرنظامي ایل که اکثریت داشتند با شیخ احمد برادر ارشد مالمصطفی از رودخانه گادر گذشته خود را به دولت عراق تسلیم کردند. اما مصطفی بارزانی چون بر علیه حکومت عراق جنگیده بود بخاطر خطر انتقامجویی حکومت عراق نمی توانست به عراق بازگردد بنابراین، راهي جز رفتن به شوروی نداشته باشد. چون دیگر، تركیه و ایران نیز مایل به دادن پناهندگی به آنها نبودند)3 )چرا که تا این زمان، او با قوای سه کشور عراق، ایران و ترکیه جنگیده بود پس مجبور شد به همراه 500 نفر از نیروهایش که همگی مردان جنگی بودند از مرز عراق بسوی شوروی حرکت کند. دوباره که حدود دو ماه طول می ِ در این راهپیمایی شورانگیز کشد آنان در درگیری متعدد با قوای ایران، عراق و ترکیه بارها وارد خاک ترکیه و عراق شده سپس به ایران باز میگردند و سرانجام در پنجم خرداد1326 از مرز ترکیه وارد ایران شده و بسوی شهرستان ماکو، مرز ایران و روسیه، پانصد کیلومتر را در عرض20 روز که توام با درگیریهای متعدد با ارتش ایران بوده راهپیمایی میکنند تا اینکه در 26خرداد به رود ارس میرسند. شاه که در این زمان در حال دیدار از شهر اردبیل بوده در دستوری که در 16خرداد داده نارضایتی و عصبانیتاش از شکستها و عملکرد ارتش در قبال بارزانیها کامال پیداست او در دستورش می- نویسد»اگر فرماندهان ستونها تا 48 ساعت دیگر با بارزانیها تماس نگیرند شدیدا تنبیه خواهند شد«)4) و رزمآرا رئیس ستاد ارتش نیز دستورات شدیدی صادر میکند اما در 9 ژوئن 1947/19خرداد در کوه قزلداغ بین خوی و ماکو درگیری پیش میآید که نیروهای 500 نفری بارزانی بار دیگر، شکست سختی بر ارتش ایران وارد میسازند،گروه پانصد نفری بارزانی سرانجام در 25 خرداد به رود ارس رسیدند بیمار، گرسنه، حتی کفشی به پا نداشتند! بجای کفش بر پاهایشان پارچههای کهنه پیچیده بودند که از دیدن وضعشان، مو بر تن آدمی راست میشد)5 .) سه پوست بزی را بصورت خیک درآورده باد کرده و بصورت کلک درآورده سوار بر آن شدند از رودخانه دسته دسته عبور کردند و بقیه نیز از طریق گداری که پیدا کردند وارد قلمرو اتحاد جماهیر شوروی شده و بدین ترتیب، در 26 خرداد1326 گروه 500 نفری بارزانیها از طریق نخجوان عبور کرده وارد خاک آذربایجان و جلفا شده از طرف حکومت آذربایجان برایشان کفش و لباس بردند از این زمان، آوارگیهای 12ساله آنها در سرزمین شوراها آغاز میگردد. تقریبا کمتر منابعی به زبان فارسی وجود دارد که به شرح این 12سال حضور او که بیشتر در باکو گذشته پرده بردارد.)6 )اما منابع روسی و آذربایجانی در این زمینه خوب هستند مخصوصا، خاطرات پاول سودوپالتوف )1907-1996 )مامور افسانهای سازمان اطالعات شوروی)NKVD )جالب است او همان کسی است که شاهکاری چون کشتن تروتسکی در مکزیک را در کارنامه خود دارد و بالفاصله او را به سراغ مصطفی بارزانی میفرستند!. براساس این منبع، مصطفی بارزانی 44 ساله پس از درگیریهای متعدد با ارتش ایران، سرانجام به ارس نزدیک میشود .

 در 26 خرداد 1326 تعداد 160نفری که زخمی بوده و یا گرسنگی امانشان را بریده بود از رودخانه عبور میکنند مالمصطفی وقتی مطمئن میگردد به روی آن گروه اول آتش گشوده نشد روز بعد، بقیه افراد را راهی میکند، در تاریخ 19ژوئن/28خرداد، وزارت امور داخلی اتحاد جماهیر شوروی در پیامی به استالین، ورود آنها را اعالم کرده و مینویسد که تعداد کل آنها 499 نفر است. هر چه سالح همراه داشتند از آنها گرفته میشود که شامل: 303 تفنگ، 5 مسلسل، 55 کلت کمری، 54 نارنجک، 13 دوربین شکاری و 13000 فشنگ. آنان بخشی از سالحهای خود را در نی- زارهای طرف ایران پنهان کرده بودند. کردهای بازداشت شده به نخجوان منتقل شده و در آنجا تحت حمایت مرزبانان قرار میگیرند. مدتی در جلفای شوروی نگهداری میشوند سپس به آبشرون منتقل میگردند. خود بارزانی را از آنها جدا کرده پس از مدتی کوتاه که در شوشای)قراباغ( نگهداشته بودند به باکو میفرستند در اینجا بود که به محض رسیدن بارزانی به باکو، بالفاصله سودوپالتوف مامور سازمان اطالعات شوروی از طرف آبوکوف به سراغ او میآید بارزانی خطاب به او و باقروف بارها میگوید که آماده است برای سوسیالیسم بجنگد. سودوپالتوف در خاطرات خود مینویسد: »من به عنوان نماینده دولت اتحاد جماهیر شوروی به بارزانی معرفی شدم. این اولین بار در زندگی من بود که من با یک فئودالیست واقعی روبرو شدم. با این وجود، بارزانی را یک سیاستمدار با نفوذ و یک رهبر نظامی با تجربه دیدم. وی گفت: در طول 100 سال گذشته، کردها بیش از 80 بار علیه ایرانیان، عراقیها، ترکها و انگلیسیها شورش کردهاند و بیش از 60 بار آنها از حمایت روسیه برخوردار بودهاند.« در پاسخ، من اعالم کردم که اتحاد جماهیر شوروی آماده است تا افسران وی، آموزشهای ویژهای را در مدارس و آکادمیهای نظامی ما دریافت کنند. به او اطالع دادم كه اسکان كردها از آذربایجان به آسیای میانه موقتی است تا زمانی كه شرایط بازگشت آنها به كردستان عراق فراهم گردد …)7) اما در اینجا سودوپالتوف در خاطرات خود به نقطه جالبی اشاره میکند و اینکه آباكوموف به من سپرده بود که به هیچوجه در مورد موافقت استالین برای تحصیل کردهای بارزانی در مدارس نظامی را با میرجعفر باقروف در میان نگذارم! علت آن در ادامه خاطرات روشن میشود باقروف میخواست از وجود کردهای بارزانی برای تثبیت اوضاع در آذربایجان ایران استفاده کند. اما در مسکو فرض بر این بود که بارزانی میتواند نه در ایران، بلکه در عراق و برای سرنگونی رژیم عراق وابسته به انگلیس مفید باشد)8 .) اما آنچه مقامات روسی را به تعجب وامیداشت کیش شخصیت و پرستش مالمصطفی توسط همراهانش بود که در حد خدا او را میپرستیدند! بنابراین، برای از بین بردن و یا سست کردن این رابطه، رهبری اتحاد جماهیر شوروی تالش کرد كردها را از مصطفی بارزانی جدا كند تا كردها را به جامعه مدنی جذب كند! تعدادی از آدمهای خود را داخل آنها کرده و برای تبلیغات کمونیستی در بین کردها کوشیدند اما اصال موفقیتآمیز نبود چرا که گوش کردها برای غریبه ها بسته بود! در همین رابطه، پاول سودوپالتوف میگوید هنگامی که در تاشکند یک خبرچینی به محفل بارزانی فرستادیم اما بزودی این شخص کال ناپدید شد!. در اکتبر 1947 ،بارزانی نامهای به رهبر کمونیستهای آذربایجان میرجعفر باقروف ارسال کرد و از وی موارد زیر را خواهش کرد: 1 .به من اجازه بدهید تا با حامیانم دیدار کنم. 2 .ایجاد شرایط برای آموزش آنها. 3 .سازماندهی چاپ یک ماهنامه. 4 .ارائه شکایتی به سازمان ملل در مورد سیاست ناعادالنهای که در قبال کردها در پیش گرفته شده. 5 .تشکیل جلسه با استالین.)8) اما به تمناهای او ترتیب اثر داده نمیشود در 15 نوامبر/23آبان بارزانی نامه دیگری به میرجعفر باقروف نوشته ضمن ستایش باقروف به عنوان»رهبر ملل شرق« مینویسد: ما واجب دانستیم كه سرنوشت خود را با كشور اتحاد جماهیر شوروی پیوند زنیم، زیرا این قدرت، تکیهگاه آزادی و امید خلقهاست… وی در پایان نامه از باقروف میخواهد»به رزمندگان نهضت آزادی كه در وضعیت بسیار پریشان، ناامید و تحقیرآمیزی قرار دارند، توجه كنند«)9) اما میرجعفر باقروف به رهبر کردها مشکوک بود چرا که مصطفی بارزانی در زمان اقامت در آذربایجان، جلسات متعددی با کردهای ساکن در اینجا برگزار کرده و بارها برای آشنایی با کردهای ارمنستان به ایروان رفته بوده، حتی با تالش و پیشنهاد وی ، آثار نویسندگان و شاعران کرد را در باکو منتشر کرده و یک رادیو کردی در ایروان افتتاح شده بود. همچنین، در آن زمان دانشکده زبان کردی در دانشکده پداگوژی ایروان افتتاح و کمیته ویژهای جهت انتشار ادبیات کردی در انتشارات دولتی ارمنستان )آرمگوزیزدات( تأسیس شده بود عالوه بر همگی اینها، بخش کردی اتحادیه نویسندگان ارمنستان، گروه مطالعات کردستان در آکادمی علوم ارمنستان و دانشکده کرد در دانشگاه ایروان را تأسیس کرده بود و باالتر از تمامی اینها، ایده بارزانی بازگرداندن منطقه خودمختار کرد در آذربایجان بود که باقروف از آن نفرت داشت. همچنین، در قلمرو الچین و کلبجار »کردستان سرخ« وجود داشته. ایده بازسازی این از بین رفت، هم در مسکو و هم در باکو با نگرش منفی روبرو شد)10.) ساختار ، که بعداً همچنین، باقروف از روابط قبیلهای و سلسله مراتب سنتی در بین کردها راضی نبود البته بارزانی یک درخواست مهم دیگری نیز داشت این که، پس از بازگشت به عراق، استالین از او برای تأسیس یک کشور کردی حمایت کند. اما از خاطرات سودوپالتوف چنین برمیآید كه استالین به این ایده عالقهای نداشته. بارزانی اعالم میکند که قصد دارد به نبرد علیه مقامات ایران ادامه دهد و دولت شوروی اسلحه، مهمات و شرایط آموزش برای او فراهم کند و اجازه بازگشت به ایران را بدهد اما این درخواست آخری برای هر دو رهبری هم در مسکو)استالین( و هم در باکو)باقروف( خوشایند بود. علت آن مشخص است چون باز پای مسئله نفت به میان میآید! چرا که قرارداد نفت قوام-سادچیکف بصورت نسیه بسته شده بود و در صورت تصویب مجلس پانزدهم ایران قطعی میشد و مجلس پانزدهم در 29 مهر 1326 قرارداد قوام- امتیاز نفت را برای همیشه بر دل خرص بزرگ نشاند.

هنگامی ِ سادچیکف را رد کرد و داغ که قرارداد رد گردید، سادچیكف كه قبالً السلطنه را »سیاستمدار بزرگ خاورمیانه« نامیده بود این بار ، قوام مقامات شوروي ضمن حمالت شدید، او را »رجل مرتجع« نامیدند!)11) در این زمان بار دیگر، در کنار تکاپوهای کردهای بارزانی، پروندة مهاجرین فرقه دمکرات نیز از دیدگاه ك.گ.ب. گذشت و افراد مشخصي براي آینده انتخاب شدند تا امكانات الزم در جهت آموزش آنان فراهم شود در مرحله اول، یك گروه 100 نفري را به مدرسة حزبي فرا خواندند تا با آموزش ماركسیزم لنینیسم آشنا شوند. دفتر مركزي فرقه در خیابان »صمدورقون« رونق گرفت و كار رادیو و روزنامه آذربایجان نیز از همین جا اداره ميشد. رادیو همان كادر خود را در تبریز به همراه داشت: چشمآذر گوینده بخش آذربایجاني، علي گالویژ گوینده بخش كردي و حاتمي نیز بخش فارسي را اداره ميكرد. مسئول كل تبلیغات رادیو همراه با نشریه آذربایجان نیز به عهده محمد بيریا بود)12 .) در همین زمان، میرجعفر باقروف)دبیر حزب کمونیست آذربایجان( به استالین پیشنهاد کرد که نیروهای بارزانی نیز در یکی از اردوگاههای ساحل دریای خزر برای آموزش نظامی منتقل شوند مسکو با این پیشنهاد موافقت کرده و 25 افسر نیروهای مسلح شوروی به همراه تجهیزات نظامی، آموزش پانصد نیروی بارزانی را به عهده گرفتند)13.) آدم یاد سخن کارل مارکس میافتد او در ابتدای کتاب»هجدهم برومر لویی بناپارت« مینویسد»حوادث در تاریخ دوبار تکرار میشود بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی« و این بار مثل اینکه، تشکیل دوباره فرقه دمکرات و آموزش کردهای بارزانی بصورت کمیک تکرار میشد!. در کنار عدم تصویب قرداد نفت ایران و روسیه توسط مجلس پانزدهم در 29مهر1326 ،حکومت ایران دست به اتخاذ تدابیر مرزی متعددی جهت جلوگیری از عکسالعمل شوروی زده و در منطقه آذربایجان و کردستان در خصوص کنترل افراد باقیمانده از حکومتهای فرقه دمکرات آذربایجان و جمهوری مهاباد، کوششهای دامنهداری را آغاز کرد. کنسولگری ایران در تاریخ 12آذر 1326 از باکو در گزارشی محرمانه در مورد تحرکات افراد فرقه دمکرات و بارزانیها به وزارت امور خارجه ایران، چنین مینویسد: پس از رد قراداد شرکت نفت از طرف مجلس شورای ملی با اجرای تحریکات ماجراجویان فراری ایران را تقویت نموده و بیش از پیش به آنها کمک و مساعدت کرده در وضعیت آنها بهبودی حاصل شده …در روزنامههای چاپ بادکوبه بیان نمودهاند که آذربایجان ایران جزو آذربایجان قفقاز و آذربایجان جنوبی نام نهادهاند…برای این منظور به نشر مقاالت و اتهامات و تبلیغات و نشان دادن فیلم آن طرف ارس قناعت نکرده استاسیون رادیوی سری را در بیزوآباد نزدیک مردکان تاسیس و مرتبا تحریک و تهدید میکنند و به ماجراجویان نیز دستور داده شده روزنامه را نیز چاپ و انتشار دهند یقین است روزنامههای مزبور را با وسایلی میخواهند در نقاط آذربایجان و کردستان منتشر نمایند…فرقه دمکرات را که تقریبا از بین رفته بود ایجاد کرده و جلسات خصوصی آنها در هر هفته یکبار غیر از مواقع فوق- العاده تشکیل میشود…)14) ِن عدم تصویب قرارداد نفت ایران و روسیه از سوی مجلس ایران، به میرجعفر باقروف که در زما وجود بارزانیها به عنوان نیروی کمکی در کنار افراد فرقه دمکرات آذربایجان نیاز داشت و به خواست او، بارزانیها جهت آموزش به کنار خزر منتقل شده بودند اما وقتی این نیاز رفع میشود دیگر باقروف حضور آنها را در آنجا به ضرر آذربایجان تشخیص داده در نتیجه، پیشنهاد میکند که باید بارزانی و نیروهایش از مرز ایران و آذربایجان دور گردند!)15.) بدنبال این نظر باقروف، بنابر تصمیم شورای وزیران اتحاد جماهیر شوروی، در مورخ 9 اوت 1948/18مرداد1327 گروه بارزانی از باکو خارج شده و به تاشکند)ازبکستان( منتقل میگردند و آنها به صورت تدریجی و دسته دسته به مراکز کالخوز منتقل گشته که در واقع میتوان آن را تبعید نامید، بخشی از کردها در مزارع جمعی ازبکستان و بخشی از آنها به استان آلتای منتقل میگردند.

 رهبرشان مصطفی بارزانی نیز در خانهای در نزدیکی تاشکند مستقر شد روسها با فاصله انداختن میان رهبر و افرادش میخواستند با گذشت زمان، روابط سنتی و کیش شخصیت او را سست کنند اما تالشی که به نوشتهی سودوپالتوف بیفایده بوده و علیرغم همه تالشها و گذشت زمان، بارزانیها به رهبرشان وفادار ماندند و اعتصابهای متعددی را ترتیب دادند که خواستار برقراری رابطه دائمی با رهبرشان بودند. سودوپالتوف با ناراحتی مینویسد: »تالشهای ما برای نفوذ در بین بارزانیها و جذب یکی از کردها توسط سرویس امنیتی با موفقیت روبرو نشد. ما موفق شدیم یک افسر جوان را که در آکادمی نظامی ما تحصیل میکرد، استخدام کنیم، اما پس از بازگشت به تاشکند، او خیلی زود بدون هیچ اثری ناپدید شد. ما نتوانستیم او را پیدا کنیم«)16.) تاریخنگاری کردها، مسبب انتقال و تبعید کردهای بارزانی از باکو به ازبکستان را بیشتر باقروف و البته به یاری الورنتی پاولوویچ بریا رئیس کمیساریای خلق در امور داخلی میدانند اما از خاطرات پاول سودوپالتوف چنین برمیآید که ایده جابجایی كردها از جمهوری آذربایجان به ازبكستان از ابتدا تصمیم مسكو و استالین بوده است. از این اختالف نظر چنین میتوان استنباط کرد که جابجایی كردها از جمهوری آذربایجان به ازبكستان، از ابتدا تصمیم مسكو و استالین بوده اما در برههای موقت یعنی مقارن با احتمال عدم تصویب قرارداد نفت ایران و روسیه، چون باقروف فکر میکرد به آنها درکنار افراد فرقه دمکرات نیاز باشد پس، آنها را برای مدتی در آذربایجان نگهداشت اما وقتی تاریخ مصرفشان سپری شد آنها را از آذربایجان دور کرد. در اواخر سال 1948 ،مصطفی بارزانی با رهبر کمونیست ازبکستان یوسوپوف مالقات کرد و در آن جلسه، بارزانی نارضایتی خودش را از شرایط گروهش اعالم کرد و از یوسوپف خواست جلسهای با استالین ترتیب دهد تا در مورد اوضاع و برنامههای آینده صحبت کند. در واقع، هرکس در پی این بود که کالهی از این نمد بسازد! در آن زمان )تا اواسط دهه 50 )اتحاد جماهیر شوروی در خاورمیانه قصد داشت از کردها هم در عراق و هم در سوریه به عنوان متحد خود بر علیه غرب استفاده کند. بارزانی نیز به دنبال منویات خود یعنی ایجاد دولت »کردستان مستقل« در ایران یا عراق بود )17) بارزانی از ازبکستان، نامههای متعددی به استالین مینویسد اما به هیچکدام پاسخ داده نمیشوند بارزانی فکر میکند که شاید نامهها به دست استالین نمیرسد، بنابراین وی از زنی در محله میخواهد که به مسکو برود و نامهاش را در آنجا به صندوق پستی بیندازد!. سالهای سخت و تبعید بسرعت میگذرد و استالین در 1953 میمیرد فشار نه تنها بر بارزانیها بلکه بر تمامی زندانیان، تبعیدیان دستگاه استالینیستی برداشته میشود اما کردهای بارزانی تا 14 ژوئیه 1958/23تیر1337همچنان در ازبکستان میمانند و تنها پس سقوط پادشاه فیصل دوم به عراق برمی- گردند. مقامات و ماموران امنیتی ایران لحظه لحظه حرکت مصطفی بارزانی و یارانش را از شوروی به سوریه و از آنجا به عراق را در سال1337ش رصد کرده و با توجه به حساسیت و اهمیتی که بر آن قائل بودند گزارشهای متعددی ارسال کردهاند ساواک در گزارش سری خود از اینکه مراجعت او به عراق و زادگاه خود ممکن است باعث تهیج احساسات اکراد ایرانی و موجب اغتشاشات و آشوب و خطراتی برای دولت ایران در پی داشته باشد گوشزد کرد که اقدامات احتمالی الزم در این مورد صورت بگیرد. وزارت امور خارجه ایران به نقل از سفارت ایران در بغداد در گزارش محرمانه خود از بازگشت بارزانی از شوروی به عراق مینویسد: »روز چهارم مهرماه1337مالمصطفی بارزانی و همراهان وارد بغداد میشوند و از همین حاال عدهای زیادی از اکراد سلیمانیه و اطراف برای استقبال او به بغداد آمدهاند آن عده اکرادی هم که تا بحال لباس عربی میپوشیدند خود را ملبس به لباس کردی کرده گفته میشود عدهای از جوانهای کرد هم تا سوریه به استقبال او میروند«.)18) احمد کردنیا سرکنسول ایران در شهر سلیمانیه و اربیل نیز در گزارش خود از حال و هوا و جو شهرهای کردنشین عراق به مناسبت ورود بارزانیها به کردستان عراق مینویسد که»مقامات شاهنشاهی در مناطق کردنشین ایران بر مراقبتهای خود افزوده و جهت خنثی نمودن فعالیتهای احتمالی اکراد« اقدامات الزم را مبذول دارند)19.) پس از انقالب عراق، در 14 ژوئیه 1958 ،بارزانی به عراق بازگشت از او به عنوان یک قهرمان ملی پان عراقی استقبال گردید و بالفاصله یکی از بهترین عمارتهای بغداد به وی اختصاص یافت. در ابتدا ، روابط بین بارزانی و رهبر عراق عبدالکریم قاسم به بهترین شکل توسعه یافت اما امتناع عبدالکریم قاسم از اعطای استقالل به كردستان و روی آوردنش به سوی شوونیسم عربی موجب ایجاد تنشهایی شد كه در سپتامبر1961منجر به سرکوب جنبش کردها شد. به نظر میرسد که بارزانیهای آواره و مایوس از ابرقدرت شرق باید همچنان به مدت نیم قرن دیگر، در حسرت بدست گرفتن سرنوشت و مقدرات خود بمانند تا ابرقدرتی از غرب از راه برسد! مصطفی بارزانی زمانی در دیدار با خروشچف در اشاره به دوران سخت استالین به شوخی گفته بود: »من باید همزمان علیه پنج کشور یعنی عراق ، ایران ، ترکیه ، آذربایجان و ازبکستان میجنگیدم…«

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی