"an independent online kurdish website

اخیرا ضیا صدرالاشرافی، فعال سیاسی ترک با انتشار مطلبی تحت عنوان “هشدار بە حزب حدکا و اندیشمندان کرد” سخنانی در رابطە با تاریخچە و سیاستهای حزب دمکرات و جغرافیای سیاسی و انسانی کوردستان بیان نمودەاند کە مصداق کامل تجاهل العارفین بودە و از یک انسان تحصیلکردە و آگاه بە مسائل ایران و کوردستان بعید بە نظر می‌رسد.

چنین می‌نماید کە تعصبات کور نژادی، ایشان را بە انکار و تحریف حقایق واداشتە تا با نگارش مطلبی مالامال از وهن و ادعاهای پوچ، دون‌کیشوت وار، شمشیر کین از نیام توهم و تعصب کشیدە است.

آقای صدرالاشرافی با نشان دادن حساسیت و آلرژی بی‌مورد نسبت بە ذکر نام استان اورمیە در ادبیات حزب دمکرات، همانند بسیاری از همفکرانشان ضمن دفاع از تقسیمات اداری تفرقەافکنانەی حکومتی از جملە نامگذاری این استان بە عنوان “آذربایجان غربی”، مدعی شدەاند کە حزب دمکرات نام واقعی این استان را تحریف نمودە و جالب آن کە ادعا نمودەاند این اقدام حزب دمکرات همسو با سیاستهای رژیم جمهوری اسلامی و بە زیان همزیستی دو ملت دوست و همجوار کورد و ترک است.

در پاسخ بایستی یادآور شد کە اتفاقا بر خلاف این ادعا، جمهوری اسلامی و سلف آن یعنی رژیم پهلوی هموارە رسما این استان را بە همان نام تحمیلی مورد علاقەی ایشان و همفکرانشان خواندەاند کە هیچ کدام از دو ملت کورد و ترک نقشی در این نامگذاری نداشتەاند. لذا این ادعای ایشان یک فرافکنی محض و بیانگر حمایت ایشان از سیاستهای کوردستیزانەی حکومتهای مرکزی ایران در این زمینە است و ایشان با ذکر عبارات توهین‌آمیز و نفرت‌پراکنانەای همچون “کردستان بزرگ خیالی شما” آب بە آسیاب اشغالگران و انکارگرایان شوینیست حاکم ریختە و متاسفانە همان تفکری را ترویج نمودەاند کە پیش از ایشان نیز امثال ملا حسنی پیشاپیش نیروهای ضد خلقی رژیم، برای تحقق آن در نقدە و سایر مناطق کوردستان سیل خون بە راه انداختند.

در این رابطە بایستی خاطرنشان نمود کە نامگذاریهای جغرافیایی و تقسیمات اداری حکومتی موجود، کە با مقاصد سیاسی تفرقەافکنانە و با هدف تغییر دموگرافی و انکار هویت ملی ملیتهای تحت ستم بە ویژە ملت کورد تحمیل شدە است، لزوما ارتباطی بە واقعیت تقسیمات سرزمینی ملی و مرزهای جغرافیای تاریخی ملت کورد و ملل همجوار آن نداشتە و صرف وجود نام جعلی “آذربایجان غربی” در دفاتر وزارت کشور رژیم اشغالگر ایران منشا و مبدا هیچ حقی برای ایشان و قشون تخیلی تحت امرشان نخواهد بود.

اساسا نام این منطقە در طول تاریخ دستخوش دگرگونیهای فراوانی شدە کە نام آتروپاتکان یا معرب آن “آذربایجان” بە عنوان یکی از این اسامی، فاقد بار معنایی اتنیکی یا هویتی مشخصی است کە بر تعلق آن بە یک ملت خاص (آن هم ملتی کە قرنها پس از این نامگذاری وارد جغرافیای مزبور شدە است) دلالت کند. یعنی حتی اگر این منطقە را مطابق میل آقایان صدرالاشرافی و ملا حسنی و امثالهم “آذربایجان” بنامیم بە معنای “ترکستان” بودن آن نیست. سرتاسر جغرافیای موسوم بە آذربایجان، قرنها زیست‌بوم نیاکانی اقوام و ملل گوناگونی بودە کە در این میان بدون تردید ملت کورد بیشتر و پیشتر از همە ذیحق و صاحب خانە بودە و اطلاق نام آذربایجان بە جغرافیای سیاسی کنونی ترکها یک پدیدەی تصنعی نوین و مغایر با معنا و تلقی تاریخی از نام آذربایجان است. لذا ادعاهای آقایان پانترکیست در این زمینە همانقدر مضحک است کە بە عنوان مثال، دولت کنونی عراق، بخش جنوبی زاگرس و نیمەی جنوب غربی ایران کنونی را بخشی از سرزمین تاریخی خود قلمداد کند، چرا؟ زیرا در برهەای از تاریخ نام این منطقە “عراق عجم” بودە است.

ایشان در بخشی دیگر از این نوشتە، خود را قیم و وصی مردم لرستان جا زدە و بە نمایندگی از مردم لر و ترک تلویحا علیە ملت کورد اعلان جنگ دادە و حرف از اتحاد تاریخی لر و ترک در اوان مشروطیت زدە و ملت کورد را تهدید نمودە کە از آتش لولەی تفنگ سردار اسعد و ستارخان بترسید.

مایەی تاسف است کە ایشان عامدانە با چشم‌پوشی از واقعیات و اشتراکات تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی لرستان با سایر مناطق کوردستان، سعی می‌کند آتش کینە و تفرقە را میان مردم این منطقە و ملت کورد بیافروزد، در حالی کە رشتەی پیوند مردم لرستان با برادرانشان در کرماشان، ایلام و سایر مناطق کوردستان بسیار محکمتر از آن است کە با اینگونە اظهارات بی‌ربط و مداخلەگرانە پارە شود.

بد نیست ایشان حال کە چنین بە تاریخ علاقمند هستند، یادی هم از کشتارها و ویرانگریهای سرکردگان قبایل ترک در لرستان در طول تاریخ نمودە و مقاومت و پایمردی مردم این خطە در مقابل خونریزیها و کلەمنارە سازیهای اجدادشان را نیز از یاد نبرند و بدانند کە حافظەی تاریخی و ادبیات ملتهای منطقە بهترین گواه و قضاوت برای سنجش عیار صداقت امثال ایشان در قبال تاریخ است. هنوز خاطرەی کشتارها و ویرانگریهای مغولها، تاتارها، سلاجقە، غزها، آق قویونلوها، قرەقویونلوها، قزلباشان صفوی و ینی چری عثمانی، کوچاندن قرەپاپاخها بە کوردستان و کوردها بە خراسان از یاد تاریخ نرفتە و حتی در فرهنگ فولکلوریک و ادبیات و ذهنیت مردمان این مناطق نیز انعکاس یافتە است.

نوشتەی آقای صدرالاشرافی با این جملەی دستوری قیم‌مآبانە پایان می‌یابد کە: “زندەیاد قاضی محمد را بە جای عبدالرحمان قاسملو الگوی خود قرار دهید”.

ایشان با این جملە می‌خواهد بە مخاطبان خود القا کند کە شهید زندەیاد و رهبر بزرگ ملت کورد دکتر عبدالرحمان قاسملو، برخلاف پیشوا قاضی محمد، مخالف همزیستی مسالمت‌آمیز دو ملت کورد و ترک بودەاند و گویا استناد ایشان در این نوشتە بە حوادث نقدە در اوایل انقلاب است. این اظهارات بیش از آن کە نشانەی ناآگاهی نویسندە باشند، بیانگر کینەورزی علیە ملت کورد و تلاش ایشان برای تحریف تاریخ و تطهیر چهرەی رژیم جمهوری اسلامی و پشتیبانی از جنایات جلادانی همچون ملا حسنی، معبودی، ظهیرنژاد و… علیە ملت کورد در نقدە و از جملە در روستاهای قارنا، قلاتان، ایندرقاش و… است.

از سوی دیگر، ایشان از ما کوردها می‌خواهد قاضی محمد را الگو قرار دهیم. اگر ایشان اجازە بفرمایند و از حرفشان برنگردند باید بگوییم کە اتفاقا قاضی محمد نیز در کنار قاسملو الگو و راهنمای عمل ملت کورد است. مگر همین قاضی محمد نبود کە در جغرافیای مورد بحث ایشان پرچم جمهوری کوردستان را برافراشت؟ مگر سرتاسر قلمرو جمهوری تحت رهبری قاضی محمد در همین استان بە قول ایشان “آذربایجان غربی” واقع نشدە بود؟ مگر خواستهای دکتر قاسملو و ملت کورد چیزی مغایر با توافقات میان دو حکومت آذربایجان و کوردستان بودە است؟ پس چگونە است کە از نظر ایشان عملکرد و رفتار قاضی محمد تا این اندازە مثبت و عملکرد قاسملو تا این اندازە منفی جلوە می‌کند؟

کسانی کە از وقایع تلخ گذشتە هنوز عبرت نگرفتە و با سلوکی مبتنی بر تداوم تاریخی روند اشغالگری و تجاوز با مسائل برخورد کردە و در عصر جدید نیز تخم نفاق و کینە در میان دو ملت کورد و ترک می‌پراکنند، بایستی از تونل تاریک تاریخ بیرون آمدە و وارد قرن بیست و یکم شوند و ضمن تجدید نظر در تفکر و سلوک سیاسی خود، بە جای توهین و افترا بە ملت کورد و جنبش برحق آن و همسویی با سیاستهای رژیم، در راه انسجام بخشیدن بە مبارزەی برحق ملت خود و همکاری و همزیستی مسالمت‌آمیز واقعی میان دو ملت گام بردارند.

تاریخ منطقەی ماد کوچک (آذربایجان جعلی) گواه آن است کە علیرغم ایلغارهای خانمانسوز، ویرانگریها و ترکتازیهای خونبار قبایل دشت قبچاق و آسیای میانە کە از سدەهای اولیەی اسلامی آغاز شدە و رسوبات سیاسی و فکری ناشی از آن همچنان مایەی تعصب و جمود ذهنی امثال آقای صدرالاشرافی و ایدئولوژی پانترکیسم می‌باشد، همزیستی مسالمت‌آمیز، همچون همیشەی تاریخ بە عنوان بخش لاینفکی از جهان‌بینی و رویکرد ذهن جامعەی کوردی، در عرصەی عمل نیز راهنما و نصب‌العین جنبش کوردستان و رهبران شهید آن پیشوا قاضی محمد، دکتر عبدالرحمان قاسملو، دکتر سعید شرفکندی و … بودە و هست.

 سخن پایانی خطاب بە نویسندەی این تهدیدنامەی پوشالی آن است کە:

آقای صدرالاشرافی گرامی! شما بە عنوان کسی کە دستی بر آتش تاریخ دارید باید بە خوبی مطلع باشید کە از زمان نخستین ورود ویرانگرانەی ترکها بە جغرافیای تاریخی ملت کورد، همواره این نیاکان شما بودەاند کە خاک دیگران را اشغال کردەاند، نە برعکس.

این ما کوردها نبودیم کە در جستجوی چراگاههای سرسبز و بە طمع ثروت و مکنت بادآوردە در سرزمین مادری دیگران حمام خون بە راه انداختیم، بلکە اجداد تاریخی شما بودند. این اجداد شما بودند کە توسط تیمور لنگ از اسارت عثمانیها رهایی یافتە و در سرزمین آبا و اجدادی ما یا بە قول خودتان “آذربایجان” اسکان دادە شدند تا با توسل بە قهر و کشتار، صاحبان واقعی آن را از سرزمین خود راندە و اسامی جغرافیایی نوظهور خودساختە را تبدیل بە سند مالکیت خاک دیگران نمایند، نە برعکس.

 بپذیرید کە در عصر ارتباطات نمی‌توانید بە این سادگی واقعیت را وارونە جلوە دهید، زیرا برای دوشیدن گاو نر تاریخ معاصر کمی دیر شدە است.

پس بیایید از گذشتە عبرت بگیرید و بە ما درس تاریخ نیاموزید، زیرا اگر تاریخ را معیار قرار دهیم، بە شدت بدهکار خواهید شد.

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی