"an independent online kurdish website

شبهای سه‌شنبه‌ در ستکهولم رادیویی به‌نام {ایران آنایر(iranonair)} روی موج (FM) برنامه‌ پخش مینماید. در این برنامه‌ پروسه‌ء اپوزسیونسازیsehi_seqzi

برای سرنگونی {دولت ایران (جمهوری اسلامی ایران)} اجرا میگردد، در راستای این کار با افرادی صحبت میشود. مصاحبه‌ها توسط دکتر حسین لاجوردی انجام میگیرد، آقای لاجوردی دو شرط برای سرنگونی دولت اسلامی ایران تعین کرده‌. در راستای این کار مصاحبه‌ای با دکتر {(رزمآرا) آخرین (وزیر بهداری ایران دوران محمدرضا شاه‌ پهلوی)در کابینه‌ آقای شاپور بختیار} انجام گرفت، ایشان آمادگی خویش را با قبول شرایط آقای لاجوردی اعلام داشتند. در ماه‌ فبرواری (2016) هم مصاحبه‌ای با خانم {(آذر ماجدی) از حزب کمونیست کارگری ایران- حکمتیست} انجام دادند. در اینجا به‌ (قسمتی) از مصاحبه‌ء آقای لاجوردی با خانم ماجدی با همان دیالوک و گراماتیکی که‌ صحبت کرده‌اند، مینگریم.

 husen-lajewerdi-azer-macdi-sedam-husen-1

گوینده‌ رادیو آقای (شهرام خلعتبری) برنامه‌ را چنین شروع کردند: ضمن عرض خیره‌ مقدم خدمشان برنامه‌ امشب را با اجازه‌ همگی آغاز میکنیم. خانم ماجدی عزیز در طی سلسله‌ برنامه‌های که‌ ما در طی این مدت داشتیم صحبت از این بوده‌ که‌ چرا ما در طی 37 سال‌ نتوانستیم یک اپوزیسیون کارآمد و دربرگیرنده‌ در ایران داشته‌ باشیم؟ نظر شما را میشنویم که‌ چه‌ عوامل و چه‌ مشکلی را برای این مسئله‌ در نظر دارید؟

**

آذر ماجدی: خیلی متشکرم، در مورد اپوزیسیون ببنیند اگر اپوزیسیون درون خود ایران به‌ ابتدای سرکار آمدن رژیم اسلامی یعنی بعد از بهمن 57 که‌ در واقع به‌ نظر من نتیجه‌ شکست انقلاب و به‌ قدرت رسیدن رژیم اسلامی بود تا دو سه‌ سال شما شاهد اپوزیسیون بخصوص اپوزیسیون چپ و کمونیست توی ایران بودید، بعد سرکوب خشن دهه‌(60) شروع شد از (30) خرداد شصت و در نتیجه‌ این اپوزیسیون مجبور شد زیرزمینی بشه‌، البته‌ اعدامهای زیادی داد، تعداد زیادی از انسانهای شریف و مخالف جمهوری اسلامی از کمونیست غیره‌ اعدام شدن، کشته‌ شدند. ولی اپوزیسیونی داشتید که‌ تو کردستان داشت میجنگید با رژیم اسلامی که‌ کومه‌له‌ یکیش بود، که‌ بعد حزب کمونیست ایران تشکیل شد. درون ایران اینقدر سرکوب خشن است ما 6 ، 7 سال پیش یادمان است که‌ چه‌ جنبش و خیزه‌ عظمی شکل گرفت و چگونه‌ وحشیانه‌ سرکوب کرد و حتی خود رهبران و مسئولین رژیم هنوز میگویند که‌ واقعا” از بیخ گوششان گذشت و فکر میکردند که‌ دارند سرنگون میشوند و تا آنجا که‌ به‌ اپوزیسیون خارج کشور مربوط است خوب مسائل مختلفی هست که‌ چرا هر گدام از این جریانات اپوزیسیون نمیتوانند از اینکه‌ الان هستند قوتر باشند؟

**

دکتر لاجوردی: من دو شرط برای نبودن جمهوری اسلامی مطرح کردم یکیش چهارچوب ایرانه‌، تمامیت ارضی ایرانه‌ و یکیش نبودن تمامیت و کامل جمهوری اسلامی‌. در شرط قسمت اولش بهر حال بحث اینست که وقتی تمامیت ارضی را مطرح میکنیم حتی اگر چه‌ 1% یا 2% من نمیدانم دلم نمیخواهد که‌ با وجود آشنائی بسیار زیادی که‌ به‌ این قضایا دارم فکر نمیکنم که‌ احزاب و گروهها و دیدگاهای تجزیه‌ ایران وجود داشته‌ باشد، ولی اگر وجود داشته‌ باشد بهر حال نمیتواند تو این جمع شرکت بکند چون تمامیت ارضی ایران مطرح است. شرط دومش این که‌ هیچ اصلاح طلبی نمیتواند شرکت بکند، برای اینکه‌ تمامیت جمهوری اسلامی ایران مطرحه‌.

**

آذر ماجدی: ببینید سرنگونی تمام و کمال رژیم اسلامی این چیزی است که‌ من کاملا” با آقای لاجوردی موافق هستم، ما‌ هیچگونه‌ به‌ استلاح اصلاحطلبی را که‌ من به‌ آنها میگویم اپوزیسیون هوادار رژیم، ما اینها را از زمانی که‌ خاتمی آماده‌ سرکار جریان ما اینها را تلاش کرده‌ بگوید که‌ اینها در واقع بخشی از رژیم اسلامی هستند و برای حفظ رژیم آمده‌اند جلو، نه‌ به‌ خاطر اینکه‌ واقعا” میخواهند اصلاحی به‌ نفع مردم انجام بدهند. تمام این جریانات تمام آنهای که‌ قبلا” تو رژیم اسلامی بودند، مثل گنجی و سازگارا و غیره‌ بگیرید تا جریاناتی مثل حزب توده‌ تا اکثریت، فروخ نگهدار، جریان جمهوریخواه‌ تمام اینهای که‌ به‌ شکلهای مختلف تشکیل شده‌اند و هر وقت چیز میخواهد بشود بلافاصله‌ مثل الان این مضحکه‌ انتخابات برای مجلس راه‌ افتاده‌، دوباره‌ اینها فیلشان یاد هندوستان کرده‌ و افتادند که‌ بیاید رای بدهید مهم نیست که‌ هر جوری هست به‌ نفع رای بدهید و از این حرفها. روشن است که‌ اینها از نظر ما کاملا” مردودن و اینها نمیتواند هیچ نقشی تو اپوزیسیونی که‌ ما فکر میکنیم داشته‌ باشند. در این مورد من کاملا” موافقم با آقای لاجوردی.

در مورد تجزیه‌ من یک نکته‌ای دارم، ما تو برنامه‌مان، برنامه‌ یک (دنیای بهتر) یک بندی داریم در مورد کردستان، ببینید من قبول دارم توی کردستان جریانات اصلی، احزاب اصلی که‌ مبارزه‌ میکنند یک بخششان مثل حزب دمکرات که‌ بعضا” سازش میکند با رژیم اسلامی، یک جریان زحمتکشان کومه‌له‌ است که همینطور با سازگارا و اینها ‌مدام جلسه‌ دارد و غیره‌، یک جریاناتی هستند که‌ بطور انقلابی مخالف رژیم اسلامی هستند، اینها صحبتی از جدایی نمیکنند، من از این قضیه‌ خوشحالم، ولی ما یک بندی داریم چون کردستان یک سابقه‌ معینی دارد و از زمان بخصوص سال 58 فروردین 58 این عملا” یک مبارزه‌ مسلحانه‌ را شروع کرده‌ ما این بند را داریم که‌ اگر مردم کردستان بخواهند و رفراندومی بگذراند که‌ میخواهند اکثریتشان رای میدهند به‌ اینکه‌ میخواهند جدا بشوند از ایران، ما به‌ این رای احترام میگذاریم، یعنی ارتش نمیفرستیم سرکوب کنیم، خون راه‌ نمیاندازیم، چکمه‌هامان را پا نمیکنیم که‌ اینرا سرکوب کنیم، اگر اکثریت مردم رای بدهند، اگر رای ندهند چه‌ بهتر همه‌ با هم برابر زندگیمان میکنیم. در نتیجه‌ این بند تجزیه‌ را من بطور مشخص با آن مسئله‌ دارم به‌ این شکلی که‌ توضیح دادم نه‌ اینکه‌ خواهان آن باشم که‌ کردستان جدا بشود، دوست دارم که‌ بماند فقط این حق را قائلم که‌ مردم بتوانند رفراندومی اگر خواستند رفراندومی بگذارند، رفراندوم تحت نظر سازمان ملل اکثریت مردم کردستان اگر رای دادند به‌ جدایی، جدا بشوند، اگر نه‌ که‌ بخشی از ایران همه‌ با هم باید برابر باشیم. این از این.

**

خلعتبری: جناب لاجوردی آن بندی که‌ خانم ماجدی به‌یش اشاره‌ کردند پیام مشخصی در آن وجود دارد و اینکه‌ مثئلا” به‌ دلیل اینکه‌ کردستان از سال 57 مبارزه‌ مسلحانه‌ آغاز کرده‌ این حق را طبیعتا” داره‌، همان کاری که‌ آقای مسعود بارزانی در عراق انجام دادند و اعلام کردند که‌ ما میخواهیم که‌ رفراندوم برگزار کنیم این همه‌ پرسی را داشته‌ باشیم، خوب در فردا روزی کدام یک از احاد مردم در کردستان عراق هستند یا در خودمختار کردستان هستند که‌ به‌ این مسئله‌ رای منفی بدهند؟ این پیام مستدل در آن نیست که‌ در آذربایجان، در خوزستان، در بلوچستان، در ترکمنستان مبارزه‌ مسلحانه‌ و گرفتن اسلحه‌ بدست این حق طبیعی را برای هر یک از اقوام ایرانی میتواند بوجود بیاورد و حتما” جریانها و دستجاتی هستند که‌ مهر تائید بر این نظر بزنند. نظر شما در این رابطه‌ چی است؟ آقای دکتر.

**

لاجوردی: من فکر میکنم بدرستی شما انگشت گذاشتید روی آن نقطه‌ حساس، ولی از آن جای که‌ من بهر حال با حزب کمونیست کارگری و زنده‌یاد منصور حکمت آشنایی کامل دارم، حتی نمیتوانم بگویم ناآشنا نیستم، بلکه‌ آشنایی کامل دارم، میتوانم که‌ فقط یک جای را این بندی که‌ در (دنیا بهتر) است به‌یش اشاره‌ بکنم چون منهم آنرا خوانده‌ام و میدانم و پیشم هست، در زمان زنده‌ بودن منصور حکمت عزیز، من فکر میکنم اگر منصور حکمت آن زمان که‌ در کردستان بود، به‌ جای آن در بلوچستان بود یا در خوزستان بود یا در جای دیگر‌، این بند باز هم میامد اشاره‌ کردستان میشد بلوچستان یا خوزستان یا ترکمنستان یا جای دیگر، چرا که‌ درسته‌ که‌ بهر حال احزاب کردی سابقه‌ زیادی در مسائل حزبی و سیاسی آن منطقه‌ دارند، ولی الزاما” دال بر این نیست که‌ دیگر جاهای ایران و دیگر کسانی که‌ در نقاط مختلف ایران، ایرانیان مختلفی که من همیشه‌ ازیش نام میبرم ‌اینها نداشته‌ باشند و یا الان ندارند، ببینید همین الان وقتی که‌ شما نگاه‌ میکنید، میبینید که‌ دور تا دور ایران یعنی به‌ نوعی شصت و چه‌ن در صد ایران را که‌ اقوام ایرانی تشکیل میدهند اینها همه‌شان بدنبال یک برابری و یک آزادی هستند، من همانطوری که‌ خانم آذر ماجدی اشاره‌ کردند و منهم غریبه‌ نیستم امروز کردستان امروز ما کردستان سال 58 نیست، کردستان سال 58 که‌ با نمایندگی و رهبری شخ عزالدین و دکتر قاسملو بود، امروز دیگر هیچ کدامشان وجود ندارند و کردستان سیاسی چند شاخه‌ شده‌، همان حزب دمکرات کردستان شده‌ (2) شاخه‌، خانم ماجدی بهتر میدانند کومه‌له‌ شده‌ (4) شاخه‌ و امروز بحث اصلیتر نه‌ در میان این چند شاخه‌ سیاسی با نام احزاب سیاسی است، من فکر میکنم‌ که‌ بحثی که‌ در بین جوانان کرد امروز مطرح است شاید که‌ اگر امکان حضور پیدا بکنند بالاتر از تمام این حد اقل (6) شاخه‌ای است‌ که‌ من از آنها نام بردم، ولی نمیخواهم وارد این بحث بشوم، نمیخواهم وارد یک نوع پلومیک بشوم، نمیخواهم این بشوم که‌ بهر حال چه‌ میگذرد، من خطر برزگ امروز ایران را اگر یک روزی شرایط بین المللی باز هم دارم خدمتان میگویم، شرایط بین المللی ایجاب بکند ما به‌ یک مسئله‌ دیگری میرسیم کما اینکه‌ نمیدانم ایران یک روزی (سه‌چهارم) دنیا بوده، یک روزی نصف دنیا بوده‌، یک روزی در همین صد و چند سال پیش بهر حال 17 شهر قفاز جزش بوده،‌ حال پنج کشور از آن تشکیل شده‌، شرایط بین المللی ایجاب بکند یک بحث است، مسئله‌ ما در ایران برای دورنمای آینده‌ ایران یک بحث دیگری است، همین امروز آقای بارزانی آمدند بحث استقلال از عراق را میکنند، درست این حق که‌ منهم اشاره‌ کردم که‌ میتواند بهر حال با شرایط بین المللی عراق (3)‌ تکه‌ بشود، قسمت شیعه‌، قسمت سنی و قسمت کردی، همینطور برای سوریه به‌ همین شکل‌. آیا آقای اردوغان و جمهوری اسلامی و آقای بشاراسد که‌ قاتل بودنش خیلی تفاوتی با آقای خامنه‌ای و اردوغان نداره‌، اینها رضایت میدهند؟ یعنی این انجام پذیر است‌؟

این بحث پیشبینی، این آینده‌ نگری من در رابطه‌ با ایران مسئله‌ را مطرح میکنم. من خطر بزرگتر را امروز در بلوچستان ایران میبینم نه‌ در کردستان، ولی خوب همه‌ این شرایط هست. سئوال مشخص و روشن از خانم ماجدی بعنوان یکی از رهبران حزب کمونیست کارگری با نبود منصور عزیزم فقط سئوال من مشخصا” این است آیا همچنان آن بند فقط برای کردستان مطرح است یا آن بند برای تمام نقاط مختلف ایران مطرح است؟ آن دید منصور حکمت امروز به‌ رغم احترامی که‌ برایش وجود دارد، خاصا” در حزب کمونیست کارگری در هر چند شاخه‌اش امروز در جاهای دیگر ایران نباید باشد؟ یا در اصل باید باشد اصلا”چنین چیزی؟ در خدمتان هستم.

**

آذر ماجدی: من اینجا باید توضیحی بدهم، بحث مبارزه‌ء مسلحانه‌ نیست که‌ این بند را ما مطرح کردیم، وجود مسئله‌ ملی است و ما ستم ملی و مسئله‌ ملی را لزوما” یکا یک عین هم نمیگیریم، در نتیجه‌ آن چیزی که‌ ما بحث کردیم در آن مقطع این هست برای ما، حتما” تو آذرباریجان ستم ملی میشه‌ ممکن است تو خوزستان میشه‌، تو بلوچستان میشه‌، تو ترکمنستان میشود، ولی ما آنرا بعنوان مسئله‌ ملی که‌ خوب حالا میتوانند جدا بشند یا خودمختاری بگیرند تحلیل نکردیم. ولی کردستان شرایط متفاوتی دارد، ببینید شما مثل اینکه‌ شما گفتید برابری میخواهید و آزادی میخواهید و احترام به‌ این ارزشها میخواهید، در نتیجه‌ اگر ما آزادی و برابری میخواهیم تو کردستان که‌ مسئله‌ ملی تا این حد قوی است که‌ تو چهار کشور دیگر هم وجود داشته‌، سابقه‌ تاریخی دارد و جنبشی حتی همیشه‌ از خیلی وقت پیش متحزب بوده،‌ شما نمیتوانید به‌ زور این کردستان را نگهدارید درون ایران، ولی من گفتم خوشبختانه‌ تا آنجای که‌ من میشناسم و اطلاع دارم مردم کردستان، ممکن است یک بخش کوچکشان خواهان جدای نیستند، خواهانند که‌ تو ایران باقی بمانند و هیچ کدام از احزاب اصلی کردستان هم خواهان جدای ئیستند. مسئله‌ برسمیت شناختن یک حق است. همین برسمیت شناختن این حق باعث میشود که‌ مردم کردستان احساس برابری بودن را ببیند و اگر من، شما و هر کسی دیگری که‌ فکر میکنیم نه‌ بهتر است همه‌ با هم باشیم به‌ جای آنکه هر کدام یک تکه‌ بشویم، تو همان بحث صحبت و تبلیغ و سخنرانی و کنفرانس داریم توضیح بدهیم که‌ ما چرا فکر میکنیم ما باید با هم بمانیم با حقوق برابر با شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی برابر و ضمنا” برسمیت شناختن زبان مادری.

به‌ نظر من این مسئله‌ مهمی است و یک عده‌ ممکن است با (این) مسئله‌ داشته‌ باشند. این برای من در رابطه‌ با سیستان و بلوچستان و آذربایجان و ترکمنستان و غیره‌ نیز و این هیج ربطی ندارد به‌ اینکه‌ منصور حکمت چند سال تو کردستان دوره‌ای با سازمان اتحاد مبارزان کمونیست یک بخشش ما آنجا بودیم‌ مهمان کومه‌له‌ و بعد حزب کمونیست ایران را با هم تشکیل دادیم. بلکه‌ به‌ خاطر تحلیل و بررسی تاریخی وجود یک مسئله‌ء ملی و به‌ این خاطر که‌ جلو خونریزی گرفته‌ بشه‌، جلو جنگ گرفته‌ بشه‌، ما نمیخواهیم یکبار دیگر یک بیصدری بیاید و بگوید چکمهاتان را از پاتان در نیارید تا این غاله‌ را بخوابانید و کشتار و خونریزی و جنگ دوباره‌ راه‌ بیفتد، من فکر نمیکنم شما آقای لاجوری هم اینرا بخواهید. در نتیجه‌ در مورد کردستان ما این مسئله‌ را طرح کردیم و من واقعا” نظرم این است و واقعا” فکر میکنم الان شرایط این جوره‌ و نمیدانم بعدا” چی میشود، 99% مردم اگر رفراندومی برگزار گردد، نه‌ خواهند گفت.

شرایط ایران متفاوت است از عراق یا ترکیه‌. ببینید ترکیه‌ تازه‌ الان یک مدتی یک کمی آرام شده‌، تو ترکیه‌ اصلا” کرده‌ حق ندارد بگوید من زبانم کوردی است، اگر کردی حرف بزند زندان میشود، اگر لباس کردی بپوشد زندان میشود. عراق زمان صدام حسین یک خودمختاری داشت، زبان کردی را تو مدارس درس میداند و غیره‌ و الان به‌ خاطر حمله‌ امریکا یکبار در سال 1991 به‌ عراق و سیتره‌ای که‌ درست کردند و بعد 2003 یک شرایط دیگری کردستان عراق پیدا کرده‌. کردستان تو سوریه‌ ‌حتی به‌ آنهای که‌ به‌ استلاح کردزبان هستند و در کردستان سوریه‌ زندگی میکنند دولت بعث سوریه‌ پاسپورت نمیداده‌ یا تو دانشگاه‌ راه‌ نمیداده‌. ایران اینطوری نبوده‌، ایران شرایطش متفاوت بوده‌، ستم ملی وجود داشته‌، با‌ زبان مادری تو مدرسه‌ نمیتوانستند صحبت کنند و بعد رژیم اسلامی که‌ آمد ما شاهد این جنگ خونریزی و اینها بودیم، ولی همیشه‌ بین سازمانهای سیاسی بخصوص بین کمونیستهای کردستان و کمونیستهای سایر نقاط ایران یک همبستگی و یک نزدیکی بسیار زیادی وجود داشته‌. به‌ این خاطر من فکر نمیکنم این اتفاق بیوفتد. اینها در مورد آذربایجان یا سیستان و بلوچستان صدق نمیکند، ولی من برای سیستان و بلوچستان و آذربایجان هم فکر میکنم ما باید مسئله‌ زبان مادری را حق استفاده‌ از زبان مادری را باید به‌ رسمیت بشناسیم. این یک نقطه‌ اساسی هست که‌ بسیاری از مسائل مربوط به‌ ستم ملی را ایجاد میکند، اگر حقوق همه‌ از نظر اقتصادی، سیاسی اجتماعی برابر باشد و شما حق استفاده‌ از زبان مادری را برسمیت بشناسی توی قانون کشور و به‌ آن احترام بگذاری به‌ نظر من ما با مشکلی به‌ این شکل روبرو نخوایم شد.

**

خلعتبری: ….. تصور میکنم آقای دکتر لاجوردی (2) بندی که‌ جنابعالی به‌ آن اشاره‌ داشتید تمامیت ارضی ایران که‌ بند اولش است نیاز به‌ چندین تبصره‌ دارد توضیحش را به‌ خودتان میسپارم در خدمتان هستم.

**

لاجوردی: ……. . در مورد بحث قسمت اول یعنی تمامیت ارضی همانطوری که‌ باز هم گفتم هیچ تبصره‌ای نخواهد داشت، دلیلش خیلی روشن است باز هم تاکید میکنم بحثی که‌ من همیشه‌ شخصا” مطرح میکنم برابری بالاتر از آزادی است چون فکر میکنم که‌ اگر چه‌ یک روزی ما بتوانیم ما یک جامعه‌ برابر داشته‌ باشیم خودبخود تو آن جامعه‌ برابر آزادی هست و نیازی به‌ این نیست کسی بخواهد نمیدانم‌ کردها ما بخواهند به‌ کردستان سوریه‌ و عراق برند یا بلوچهای ما بخواهند به‌ افغانستان برند یا خوزستان ما بخواهد به‌ یمن برود، طبیعی است که‌ اگر برابری واقعی در مملکت بوجود بیاد چنین چیزی نیست، ولی باز برمیگردم چون دلم نمیخواهد از این قضیه‌ خیلی راحت بگذرم و همانطوری که‌ خانم ماجدی هم با لطف اشاره‌ کردند این بحث را در سمینارها و کنفرانسهای بعدی هم ادامه‌ خواهیم داد، میخواهم بگویم که‌ امروز کردستان با آن روز کردستان خیلی تفاوت دارد. ….. . من یک بیانیه‌ای را دو سال پیش در رابط با زبان مادری دادم و حالا هم پنج روز دیگر روز زبان مادری بین الملی است در دنیا از طرف سازمان ملل متحد اینرا میخواهم تاکید روش بکنم که‌ بحث زبان مادری بحث ملیگرایی نیست، بحث چپ و راست نیست، بحث پلوم  …..

**

به‌ نظرات افراد فوق بنگریم

 

گوینده‌ رادیو در رابطه‌ با بحث خانم ماجدی چنین گفتند:

(همان کاری که‌ آقای مسعود بارزانی در عراق انجام دادند و اعلام کردند که‌ ما میخواهیم که‌ رفراندوم برگزار کنیم این همه‌ پرسی را داشته‌ باشیم، خوب در فردا روزی کدام یک از احاد مردم در کردستان عراق هستند یا در خودمختار کردستان هستند که‌ به‌ این مسئله‌ رای منفی بدهند؟)

 

در مناسبات (انسانی) در جهان برای حقانیت مسئله‌ای که‌ به‌ رفراندوم میگذارند، قبول نتیجه‌ء آن بر مبنای (51%) در برابر (49%) اجرا میشود.

گوینده‌ رادیو خود در باره‌ء این مسئله‌ اعتراف میکنند و میگویند:

(کدام یک از احاد مردم در کردستان عراق هستند یا در خودمختار کردستان هستند که‌ به‌ این مسئله‌ رای منفی بدهند؟)

**

آیا در برابر حقوق مردمی که‌ به‌ گفته‌ء خود گوینده‌ رادیو (100%) رای میدهند باید با دید انسانی به‌ آن نگریست و از آن پشتیبانی کرد یا با دید خصمانه‌ به‌ آن نگریست؟!

**

آقای دکتر حسین لاجوردی

فقط به‌ 2‌ نمونه‌ از نظرات دکتر لاجوردی در رابطه‌ با بحث خانم ماجدی در رابطه‌ با تمامیت ارضی ایران بنگریم:

1 – (ببینید همین الان وقتی که‌ شما نگاه‌ میکنید، میبینید که‌ دور تا دور ایران یعنی به‌ نوعی(شصت و چه‌ن در صد ایران را که‌ اقوام ایرانی تشکیل میدهند اینها همه‌شان بدنبال یک برابری و یک آزادی هستند.)

**

آن (شصت و چه‌ن در صدی) که‌ ایشان مشخص نموده‌اند از ملتهای غیره‌ فارس میباشند. آقای لاجوردی آزادیخواه‌ و برابری طلب این مسئله‌ میبیند که‌ بیش از (60%) انسانها برای آزادی خویش تلاش مینمایند به‌ جای آنگه‌ احساس همدردی کند و به‌ مانند فردی انساندوست و آزادیخواه‌ در جهت آزادی آنها تلاش نمایند با تعین آن شرط میله‌های زندان را محکمتر مینمایند و خود بمانند زندانبانی عمل میکنند.

**

2 – (در مورد بحث قسمت اول یعنی تمامیت ارضی همانطوری که‌ باز هم گفتم هیچ تبصره‌ای نخواهد داشت، دلیلش خیلی روشن است باز هم تاکید میکنم بحثی که‌ من همیشه‌ شخصا” مطرح میکنم برابری بالاتر از آزادی است چون فکر میکنم که‌ اگر چه‌ یک روزی ما بتوانیم ما یک جامعه‌ برابر داشته‌ باشیم خودبخود تو آن جامعه‌ برابر آزادی هست و نیازی به‌ این نیست کسی بخواهد نمیدانم‌ کردها ما بخواهند به‌ کردستان سوریه‌ و عراق برند یا بلوچهای ما بخواهند به‌ افغانستان برند یا خوزستان ما بخواهد به‌ یمن برود.)

در این قسمت ایشان میگویند: نمیدانم‌ کردها ما بخواهند به‌ کردستان سوریه‌ و عراق برند یا بلوچهای ما بخواهند به‌ افغانستان برند یا خوزستان ما بخواهد به‌ یمن برود.)

**

این دکتر آزادیخواه‌ و برابری طلب که‌ در قرن (21) زندگی میکنند با کمال افتخار میگوید: اینها باید بروند، گدام دیکتار توانسته‌ چنین جمله‌ای بر زبان بیاورد؟ در اینجا و در رابطه‌ با این دیدگاه‌ به‌ تحولاتی در جهان اشاره‌ مینمایم:

1 – در سالهای(1990) مردم (اریتریه‌) در رابطه‌ با (حق تعین سرنوشت) رفراندومی برگزار کردند، با اکثریت آرا رای به‌ استقلال اریتریه‌ دادند و از ایتوپی جدا شدند، مردم اریتریه‌ بعد از آن رفراندوم در محل سکونت خویش زندگی را ادامه‌ داده‌ و میدهند.

**

2 – در سالهای (1990) در اتحاد جماهیر شوروی سابق (مردم) جمهوریهای (جورجین)- (قازاقستان) – (ارمنستان) – (ترکمنستان) – (اوزبکستان) – (تاجیکستان) …. اعلام استقلال نمودند و در محل سکونت خویش به‌ زندگی ادامه‌ میدهند.

**

3 – در سالهای (1990) مردم (چکوسلواکی) تصمیم گرفتند که (چکوسلواکی) را به‌ دو قسمت (چک) و (سلواک) و به‌ دو کشور تقسیم کنند و این کار را در نهایت دوستی انجام دادند. هر گدام در منطقه‌ء خویش به‌ زندگی ادامه‌ میدهند.

**

4 – در ایالت (کبک) کانادا مردم برای استقلال کبک و جدا شدن از کانادا رفراندوم برگزار کردند، اکثریت مردم رای بر ماند با کانادا دادند و جدا نشدند.

**

5 – در سال (2014) در بریتانیا (انگلستان) مردم سکوتلند رفراندومی برای جداشدن از انگلستان برگزار کردند ولی اکثریت رای دهندگان رای به‌ جدایی نداند و در شهر و دیار خویش به‌ زندگی ادامه‌ داده‌ و میدهند.

**

راستی {(دولت – مردم – سیاسیون و روشنفکران) ایتیوپی – روسیه‌ – کانادا – انگلستان – چک و سلواک} توانسته‌اند که‌ چنین جمله‌ء شرمآور و غیره‌ انسانی مثل این‌ دکتر “آزادیخواه‌ و برابری طلب” را برای آنهای که‌ تصمیم بر جداشدن گرفته‌اند، بر زبان بیاورند و بگویند به‌ کجا میخواهید بروید؟!

آقای دکتر لاجوردی میفرمایند: عربهای ما به‌ یمن بروند، متاسفانه‌ ایشان از تاریخ اطلاعی ندارند، در اینجا در رابطه‌ با (عربها) ایشان را به‌ گذشته‌ میبرم تا حقیقت روشن گردد

 

تباه‌ شدن روزگار جمشید

 

از آن پس برآمد از ایران خروش

پدید آمد از هر سوی جنگ و جوش

سیه‌ گشت رخشنده‌ روز سفید

گسستند پیوند با جمشید

برو تیره‌ شد فره‌ ایزدی

بکژی گرائید و نا بخردی

پدید آمد از هر سوی خسروی

یکی نامداری ز هر پهلوی

سپه‌ کرده‌ و جنگرا ساخته‌

دل از مهر جمشید پرداخته‌

یکایک از ایران برآمد سپاه‌

سوی تازیان برگرفتند راه‌

شنودند کآنجا یکی مهتر است

پر از هول شاه‌ اژدها پیکر است

سواران ایران همه‌ شاه‌ جوی

نهادند یکسر بضحاک روی

بشاهی برو آفرین خواندند

ورا شاه‌ ایران زمین خواندند

کی اژده‌هافش بیآمد چو باد

بایران زمین تاج بر سر نهاد

از ایران و از تازیان لشکری

گزین کرد گردان هر کشوری

سوی تخت جمشید بنهاد روی

چو انگشتری کرد گیتی بروی

چو جمشید را تخت شد کندرو

بتنگ آوریدش جهاندار نو

برفت و بدو داد تخت و کلاه‌

بزرگی و دیهم و کنج و سپاه‌

 

**

ایرانیان گرامی به‌ عربها پنا میبرند و آنها به‌ شاه‌ خویش انتخاب مینمایند، اکنون آقای دکتر چنین با بیلطفی مینگرند.

**

در رابطه‌ با بلوچها که‌ باید به‌ افغانستان بروند، به‌ جملات زیر بنگریم:

 

به‌ کار بلوچ ارجمند اردشیر

بکوشید با کاردانان پیر

نبد سودمندی ز افسون و رنگ

نه‌ از بند و رنج و نه‌ پیکار و جنگ

اگر چند بود آن سخن ناگزیر

بپوشید بر خویشتن اردشیر

ز گفتار دهقان بر آشفت شاه‌

بسوی بلوچ اندر آمد ز راه‌

چو آمد بنزدیک آن بزرگ کوه‌

بگردید اندرش با گروه‌

بر آن کوه‌ گرد اندر آمد سپاه‌

که‌ بستند از انبوه‌ بر باد راه‌

همه‌ دامن کوه‌ تا روی شخ

سیه‌ بود برسان مور و ملخ

منادیگری گرد لشکر بگشت

خروشی برآمد ز کوه‌ و ز دشت

که‌ از کوچیان هر که‌ یابید خرد

و گر تیغداران و مردان مرد

و گر انجمن باشد اندکی

نباید که‌ یابد رهائی یکی

چو آگاه‌ شد لشکر از خشم شاه‌

سواره‌ و پیاده‌ ببستند راه‌

از ایشان فراوان و اندک نماند

زن و مرد جنگی و کودک نماند

سراسر به‌ شمشیر بگذاشتند

ستم کردن کوچ بر داشتند

بشد ایمن از رنج ایشان جهان

بلوچی نماند آشکار و نهان

**

قتلعام بلوچها توسط (چنگیزخان مغول) که‌ به‌ خونریزی مشهور است انجام نگرفته‌، توسط نوشیروان انجام گرفته‌، اینرا دوشمنان نوشیروان ننوشته‌اند، اینرا آقای ابولقاسم فردوسی نوشته‌ و نوشیروان را هم (عادل) میدانند.، اکنون به‌ فرمان دکتر لاجوردی باید بلوچها بروند به‌ افغانستان!!

**

در رابطه‌ با کردها که‌ به‌ سوریه‌ و عراق بروند امیدوارم دکتر همان پروسه‌ء سرنگونی جمشید توسط ایرانیان و اعراب را مطالعه‌ فرمایند تا بدان چرا فردوسی نسبت به‌ کردها چنین اظهار لطف فرموده‌اند و همچنین دوران دولت کنونی ایران پیرامون کردها را بنگرند.

 

کنون کرد از آن تخمه‌ دارد نژاد

کز آباد نیآید بدل برش یاد

بود خانهاشان سراسر پلاس

ندارند در دل ز یزدان هراس

**

خانم آذر ماجدی مخالف شرط اول اپوزسیونسازی

خانم ماجدی مخالفت خویش را با شرط اول اپوزسیونسازی دکتر لاجوردی مطابق یکی از بندهای {یک دنیای بهتر (برنامه‌ حزب کمونیست کارگری ایران)} اعلام داشتند. در اینجا لازم است از آن {(بند) برنامه‌ حزب کمونیست ایران} مطلع شویم که‌ چنین آماده‌ است:

 

{مساله‌ کرد

نظر به‌ سابقه‌ طولانی ستم ملی بر مردم کرد در همه‌ کشورهای منطقه‌ و سرکوب خونین خواسته‌های حق طلبانه‌ و جنبشهای اعتراضی و خودمختاری طلبانه‌ در کردستان ایران در رژیمهای سلطنتی و اسلامی، حزب کمونیست کارگری بعنوان یک اصل، حق جدایی از ایران و تشکیل دولت مستقل از طریق یک پروسه‌ انتخاب آزاد و عمومی را برای مردم کردستان به‌ رسمیت میشناسد و هرنوع اقدام قهرآمیز و نظامی برای جلوگیری از این انتخاب آزادانه‌ را قویا” محکوم میکند. حزب کمونیست کارگری خواهان حل فوری مساله‌ کرد در ایران از طریق برگزاری یک رفراندم آزاد در مناطق کردنشین غرب ایران، زیر نظارت مراجع رسمی بین المللی است. این رفراندم باید با خروج نیروهای نظامی دولت مرکزی و تضمین یک دوره‌ فعالیت آزادانه‌ کلیه‌ احزاب سیاسی در کردستان به‌ منظوز آشناکردن توده‌ مردم با برنامه‌ و سیاست و نظرشان در رفراندم انجام شود.

 

حزب کمونیست کارگری در هر مقطع تنها در صورتی به‌ جدایی کردستان رای موافق میدهد که‌ قویا” محتمل باشد چنین مسیری کارگران و زحمتکشان در کردستان را از حقوق مدنی پیشروتر و موقعیت اقتصادی و مناسبات اجتماعی برابرتر و ایمنتری برخوردار خواهد ساخت. موضوع رسممی حزب کمونیست کارگری در هر مقطع بر منبای یک برسی مشخص از موقعیت موجود و مصالح و منافع کل طبقه‌ کارگر و مردم کارگر و زحمتکش در کردستان بطور اخص تعین خواهد شد. ص (54 و 55) برنامه‌ حزب کمونیست کارگری ایران}.

**

نگاهی به‌ تئوری {رهبران حزب کمونیست کارگری ایران برای (استقلال کردستان)}

 

در پراگراف اولی حزب کمونیست کارگری ایران حق جدایی از ایران و تشکیل دولت برای مردم کردستان را از طریق رفراندم به‌ رسمی میشناسد و مخالف هر گونه‌ اقدامات نظامی است. اما در پرگراف دوم میگوید: (حزب کمونیست کارگری در هر مقطع تنها در صورتی به‌ جدایی کردستان رای موافق میدهد که‌ قویا” محتمل باشد چنین مسیری کارگران و زحمتکشان در کردستان را از حقوق مدنی پیشروتر و موقعیت اقتصادی و مناسبات اجتماعی برابرتر و ایمنتری برخوردار خواهد ساخت. موضوع رسممی حزب کمونیست کارگری در هر مقطع بر منبای یک برسی مشخص از موقعیت موجود و مصالح و منافع کل طبقه‌ کارگر و مردم کارگر و زحمتکش در کردستان بطور اخص تعین خواهد شد).

 

پروسه‌ رفراندم هر ملت تحت ستم و زیر سلطه‌ اشغالگری برای راهائی از سلطه‌ اشغالگران است! سپس آن ملت اقدام به‌ تشکیل دولت مینماید،‌ بعد مراحل قانونگزاری و اجرای قانون آغاز میشود و این دولت برحست شرایط اقتصادی خویش عمل مینماید. این پروسه‌ مختص به‌ ملت کرد نبوده‌ و نیست شامل هر ملت زیر دست میباشد.

متاسفانه‌ رهبران حزب کمونیست کارگری ایران و کسانی که‌ چنین پراگرافی: (حزب کمونیست کارگری در هر مقطع تنها در صورتی به‌ جدایی کردستان رای موافق میدهد که‌ قویا” محتمل باشد چنین مسیری کارگران و زحمتکشان در کردستان را از حقوق مدنی پیشروتر و موقعیت اقتصادی و مناسبات اجتماعی برابرتر و ایمنتری برخوردار خواهد ساخت. موضوع رسممی حزب کمونیست کارگری در هر مقطع بر منبای یک برسی مشخص از موقعیت موجود و مصالح و منافع کل طبقه‌ کارگر و مردم کارگر و زحمتکش در کردستان بطور اخص تعین خواهد شد) را ضمییه (رفراندم برای حق تعین سرنوشت) نموده‌اند‌ از آن اطلاعی نداشته‌ و ندارند، در نتیجه‌ در {مقام (قیوم) ملت کرد ظاهر میشوند و بعنوان (هیت تشخیص ملصحت) ایفای نقش مینمایند.

این تئوری (حزب کمونیست کارگری ایران) را کلییه‌ اشغالگران کردستان میتوانند بدست بگیرند و خود را مدافع استقلال کردستان و جدا شدن از (ایران – عراق – ترکیه‌ و سوریه‌)  معرفی بنمایند، برای نمونه‌ {(آیت الله‌ خامنه‌ای) جانشین (آیت الله‌ خمینی) رهبر انقلاب اسلامی مردم ایران} فقط در پراگراف رهبران حزب کمونیست کارگری ایران به‌ جای (مصالح و منافع کل طبقه‌ کارگر و مردم کارگر و زحمتکش در کردستان) بنویسد ( مصالح و منافع مسلمانان در کردستان) و سپس با کوچکترین بهانه‌ء خودساخته‌ (رفراندم مردم کردستان) را زیر سئوال ببرد و به‌ اشغالگری خویش ادامه‌ دهد.

 

جهت اطلاع: در سال (2000) در رابطه‌ با این برنامه‌ (حزب کمونیست کارگری ایران) مطلبی به‌ کردی زیر عنوان:

{(شۆڕش بۆ سه‌ربه‌خۆیی کوردستان یا شانۆگه‌ری حیزبی کۆمۆنیستی کرێکاری ئێران – ئێراق) =

(مبارزه‌ برای استقلال کردستان یا تاتر حزب کمونیست کارگری ایران- عراق)}

اماده‌ نموده‌ و در روز (20/8/2000) در شماره‌ (2229) روزنامه‌ (کوردستان نوێ) چاپ گردید. در سال 2001 هم در کتابی به‌ کردی زیر عنوان:

(چیروکنووس یا کینۆکنووس) مجدا” به‌ همان برنامه‌ حزب کمونیست کارگری ایران پرداخته‌ و آنرا با سند و مدرک زیر سئوال برده‌ام.

 

زبان مادری و دیدگاه‌ آقای لاجوردی و خانم ماجدی

 

در مصاحبه‌ آقای لاجوردی با خانم ماجدی به‌ مسئله‌ زبان مادری اشاره‌ شده‌ و آنها خود را مدافع زبانی مادری میدانند. اینکه‌ خود را مدافع زبان مادری میدانند، کاری خوب و انساندوستانه‌ میباشد، اما این مسئله‌ ربطی به‌ مسئله‌ (رفراندم برای حق تعین سرنوشت) نداشته‌ و ندارد. مسئله‌ زبانی مادری حق مسلم هر انسان است که‌ در زادگاه‌ خویش با آن درس بخواند و از آن استفاده‌ نماید! مسئله‌ دفاع از زبانی مادری برای کسانی است که‌ به‌ دلایلی در زادگاه‌ خویش زندگی نمیکنند و در جای بسر میبرند که‌ مردم آنجا دارای زبانی دیگریمیباشند. در چنین حالتی دفاع از زبان مهاجران لازم و ضروری میباشد تا افراد مهاجر با آن درس بخوانند و زبان خویش فراموش نکنند. اگر آقای لاجوردی و خانم ماجدی مقداری در رابطه‌ با سیستم آموزشی در ایران بنگرند، در ایران فقط فارسها به‌ زبانی خویش درس میخوانند، ولی عربها، ترکها، ترکمنها، کردها و … اجازه‌ نداشته‌ و ندارند در شهر و دیار خویش به‌ زبانی خود درس بخوانند و بطور اجبار باید فارسی بخوانند. آموزش زبان فارسی برای ملتهای غیره‌ فارس نه‌ اینکه‌ سودبخش نبوده‌ و نیست، بلکه‌ مضر میباشد و آنها را در سیستم فارسیزم ذوب مینمایند و این خود نسل کشی تدریجی میباشد.

**

خانم آذر ماجدی و صدام حسین

(متئاسفانه‌ خانم ماجدیچنین بیان داشتند: شرایط ایران متفاوت است از عراق یا ترکیه‌. ببینید ترکیه‌ تازه‌ الان یک مدتی یک کمی آرام شده‌، تو ترکیه‌ اصلا” کرده‌ حق ندارد بگوید من زبانم کوردی است، اگر کردی حرف بزند زندان میشود، اگر لباس کردی بپوشد زندان میشود. عراق زمان صدام حسین یک خودمختاری داشت، زبان کردی را تو مدارس درس میداند).

 

صدام و زبان کردی

در رابطه‌ با درس خواندن به‌ کردی متئاسفانه‌ خانم ماجدی چندان اطلاعی از وضعیت آن دوران و مانع تراشی توسط دولت عراق در رابطه‌ با زبان کردی ندارند و بدین جهت چنین فکر میکنند.

 

صدام و خودمختاری کردستان

کدام خودمختاری؟ آیت الله‌ خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران فتوای جهاد ملت کرد اعلام کرد. آقای صدام حسین هم برای قتلعام و نابودی ملت کرد از قرآن استفاده‌ نموده‌ و مطابق سوره‌ (انفال) عمل کردند، در پروسه‌ اجرای آیه‌ انفال {(182000) یکصد و هشتادودوو هزار نفر از زن و مرد، پیر و جوان، دختر و پسر مردم کردستان سر به‌ نیست نمود و (4000) چهارهزار روستا و شهرک کردستان را با خاک یکسان کرد} و خانم آذری گرامی هم چنین کارنامه‌ات برای صدام مینویسند و مدال به‌ سینه‌ ایشان میزند!

 

بهتر استر در رابطه‌ با مدال زدن به‌ سینه‌ صدام به‌ گذشته‌ برگردیم، به‌ دورانی که‌ صدام به‌ کویت حمله‌ کردند:

{(ناسیونالیسم میلیتانت میخواهد با نمایش قدرت به‌ همین هدف برسد. با غرب میجنگد تا با شرایط مناسبتری به‌ آن ملحق شود. اشغال کویت توسط عراق در بدو امر یک اقدام نظامی سرراست عراق برای رسیدن به‌ اهداف کشوری خویش بود. بهترین سناریو از نظر عراق یک الحاق بی سروصدا و بدون عواقب فردی در منطقه‌ بود. اما هنگامی که‌ این حرکت با مقاومت شدید غرب روبرو شد، اقدام عقیم مانده‌ عراق بعنوان خدمتی به‌ آرمان وسیعتر و منطقه‌ای توسط ناسیونالیسم عرب در آغوش گرفته‌ شد). منصور حکمت- نشریه‌ (کارگر امروز)- شماره‌ (10) بهمن 69}.

 

{(ما محکوم کردن اشغال کویت را به‌ دلائلی که‌ گفتیم درست نمیدانیم. کما اینکه‌ اگر مصر یکروزی عربستان سعودی را اشغال کرده‌ بود و حکومت سعودی را ساقط کرده‌ بود آن را هم محکوم نمیکردیم. هیچ امکاناتی هم در خاک مصر نداریم. ما هیچ دل خوشی از نظام عشیرتی و قصاص اسلامی و ستمکشی زن و بی حقوقی مردم و انقیاد آنها به‌ شیوخ میلیاردر در این کشورها نداریم). منصور حکمت- نشریه‌ کمونیست- شماره‌(59) مهر (69).

**

از نظر بهشتی (منصور حکمت) صدام مدافع حقوق مردم و ناجی زنان کویت میباشد.

 

صدام و زنان

{(بر اساس فرمان دیگری توسط صدام، کشتن بستگان درجه‌ اول موئنث مانند خواهر، مادر، عمه‌، خاله‌ و دختران آنها در صورت ارتکاب اعمال منافی عفت برای مردان مجاز شمرده‌ شده‌ است). روزنامه‌ کیهان لندن- پنجشنبه‌ (14/4/1994}.

 

 

اپوزسیونسازی و آواره‌گی

 

همچنانچه‌ گوینده‌ رادیو{ایران آنایر(iranonair)} در شروع مصاحبه‌ گفتند: خانم ماجدی عزیز در طی سلسله‌ برنامه‌های که‌ ما در طی این مدت داشتیم صحبت از این بوده‌ که‌ چرا ما در طی 37 سال‌ نتوانستیم یک اپوزیسیون کارآمد و دربرگیرنده‌ در ایران داشته‌ باشیم؟ آقای دکتر لاجوردی خود را مخالف جمهوری اسلامی ایران میداند و برای نابودی تمام و کمال آن از طریق رادیو و تلویزنهای فارسی تلاش نموده‌ که‌ اپوزسیونی تشکلیل دهد، ولی در این مدت طولانی رهبری موفق نبوده‌اند‌‌ و آنچه‌ نصیب ایشان گشته‌ آواره‌ بودن در اروپا میباشد. با آن دیدگاه‌ انسانی و سیاسی: کردها ما بخواهند به‌ کردستان سوریه‌ و عراق برند یا بلوچهای ما بخواهند به‌ افغانستان برند یا خوزستان ما بخواهد به‌ یمن برود.) که‌ دارند، چرا در اروپا آواره‌ میباشند؟

سه‌عی سه‌قزی –  1/7/2016

qayshi@yahoo.com

 

تصویر آقای لاجوری از اطلاعیه‌ای‌ در فیسبوک آقای نسان نودینیان – تصویر خانم آذر ماجدی از نشرییه‌ (انترناسیونال هفتگی) و تصویر صدام از انترنت میباشند.

 

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی