"an independent online kurdish website

دراینجا پشیمانی، همانند نوش دارو پس ازمرگ سهراب است و سودی ندارد. درحقیقت رهبران اسلامی درایران قلبا پشیمان هم نیستندgolmorad-moradi-0

و آن آخوندهائی که کتب دینی را بادقت مطالعه کرده اند، می دانستند چکار می کنند. پرمسلم است این نکته مطالعه شامل حال کسانی که ازآنها نام می بریم، مانند خلخالی وحسنی، نمی شود. زیرا آنها برده وار رفتار می کردند و عبد عبید بودند. همین آقای خلخالی، قبل از مرگش و در یکی از مصاحبه هایش می گفت: خیلی رقیق  القلب است و گویا پشیمان شده که حکم اعدام را داده است. حجت الاسلام طباطبائی درباره  پشیمانی او می گوید: “آقای خلخالی و محمدی گیلانی و … گاها حکم های سختی دادند.

شاید اگر تجربه بر رفتارها حاکم بود خیلی از اعدام ها ضروری نبود”. او در ادامه می گوید: “بهر حال آن زمان ما مخالف این رویه ها بودیم، حتی خلخالی بعد ها دنبال من فرستاد که به دیدنش بروم، خوابی دیده بود و نتیجه ای از خواب گرفته بود. خیلی منقلب بود ازحکمهای اعدامی که داده بودپشیمان بود.اکثر تندروهایی که آن زمان حکم های تندی دادند اکثرا پشیمان شدند الان هم افرادی از جنس همان تند روها وجود دارند”. درحالیکه این آقای خلخالی دردیگر مصاحبه اش گفته بود که خیلیها ازدستم دررفته اند و باید آنها را اعدام می کردم، حیف شد! نقل به معنی. بهرحال این تضادهارا چگونه می شود حل کرد؟! آنگونه که اشاره شد، خود آخوند ها که درکتب اسلامی مطالعه دارند، پی به مشکل برده اند و می دانند درد کجاست اما سکوت می کنند در برابراین تضادها. بهرحال تضاد فقط دراین گفتارها نیست، بلکه درکل اسلام است و بهمین دلیل قتل عام مخالفان رژیم اسلامی ادامه دارد. بعلاوه  اعتراف گیری تلویزیونی اوایل انقلاب از سران احزاب سیاسی چپ و لیبرال به جاسوس بیگانه بودن که امروزه گندآن بالا آمده و خودی ها هم به گناهانشان اعتراف می کنند ومی گویند که به زنده ماندن دروغین به زندانی قول داده بودندکه دروغ اسلامی و“حیله خداوندی با کافران بوده”. دروغ مصلحت آمیز کار روزمره مسلمانان باید باشد. با اطمینان باید گفت، اگر تهدید بکشتن نبود درواقع کمتر کسی دراین دین می ماند و یا به آن رغبت نشان می داد. بهمین دلیل بایدگفت: همان طورکه اشاره شد، تمام سیستم دینی در ایران و کل اسلام براساس زور و تهدید به مرگ و یا درسایه داو طلبین انتحاری درجهان، ماند گار است. اسلام درواقع آن چیزی است که امروزه داعش درحال پیاده کردن آنست. اگر حکومت اسلامی درایران یاترکیه وغیره چیزدیگری بگویند، فقط برای قدرت نمائی خود است که استفاده ازاسلام بمنظور هدف ویژه ایست.

 چون دراین دین رفرم وجود ندارد. گرچه من در این باره بارها گفته ونوشته ام، که همه ادیان بخشیهائی از فرهنگ جامعه انسانی است و با پیشرفت تمدن انسان می تواند در فرهنگی بطور کلی رفرم کند؛ آنچه که بسود جامعه بشری است نگهدارد و آنچه که دست وپاگیر است، مانند برده داری که مورد تأیید برخی ادیان است و یا برخی انسانها در اسلام نصف دیگری است (زن و مرد)، کنار بگذارند. فرهنگ های رفرم ناپذیر و آن هائی که   نمی توانند با پیشرفت جامعه خودرا تطبیق دهند، الزاما باید آن را طرد کنند. شرم آور است، اگر فردی در یک سر زمین زندگی می گند و آزارش به یک مور هم نمی رسد اما دارای باور دیگری است بایدکشته شود. این نوع افکار ارتجاعی دراسلام وجود دارد. بنا به سوره البقره آیه 191 در قرآن مجید، هرکس به اسلام روی نمی آورد کافر است و کافر باید کشته شود. معلوم بود که همه معترفین کافربودند که مجبوربه اعتراف بجاسوسی برای بیگانه، بودند وتحت فشار گذاشته شده بودند، و الی انسان ها وشخصیت هائی نظیر، زنده یاد احسان طبری جامعه شناس و در واقع از او می توان به عنوان یک فیلسوف ماتریالیست نام برد که حدودا 90 جلد کتاب و جزوه و غیره در باره ی جهان بینی و فلسفه ماتریالیستی وجامعه شناسی و ایدئولوژی خویش نگاشته و در لا بلای این نوشته ها، از بی خدائی صحبت بمیان آمده است، چگونه می شود یک شبه مسلمانش کرد؟! و آنهم اسلام افراطی که درباره اعترافات خود کتابی زیرنام “کژ راهه” بنویسد؟!یاآقای امیرانتظام که درخارج، عضوفعال دانشجویان مسلمان وازهواداران ودوستان نزدیک مرحوم مهدی بازرگان (اولین نخست وزیرایران بعد ازانقلاب) بوده، چه گونه می تواند جاسوس بیگانه باشد؟ اوکه همه چیز دردستگاه برایش آماده بود، و دیگرنیازی به جاسوسی نداشت! جاسوسی برای چه؟! بهر حال نوشته های این چپها و لیبرال ها، بایدهویت و شناسنامه آنها باشد و هیچ نیازی به اثبات ندارد ونمی شود جاسوس بودن آنهارا باور کرد.

 بر گردیم بقاتلین پشیمان، بطوری که آقای خلخالی در خاطرات خود آورده است، هرکاری که انجام داده، بدستور آیت الله خمینی بوده است. بنا براین ادعا، قاتل نخبگان و جوانان غیور جامعه، رهبر انقلاب، آیت الله خمینی بوده است، نه خلخالی. یکی دیگر از این قاتلین، که از برخی ازجنایات اش اظهار پشیمانی کرده، ملاحسنی، نماینده رهبر انقلاب در آذربایجان غربی بود. او درقصی القلبی، درردیف خلخالی معروف وگیلانی و ری شهری قرار داشته که این ملاحسنی محل مخفی پسر خود، رشیدرا به مأموران پاسدار نشان داد واین پسر را اعدام کردند. این شگرد طبیعت گاهی اوقات انسان را به تعجب وا می دارد که مبارزانی مانند، ستار خان و باقر خان و حیدر عمو اوغلی و شیخ محمد خیابانی و دکتر ارانی وصدها انقلابی دیگر آذربایجانی بودند و همه چیز را فدای ملت خویش کردند، اما باتأسف باید گفت که در این دیار یعنی در خاک آذربایجان، خلخالی و ملاحسنی نیز زاده شده اند. اگرآن قهرمانان آذربایجانی زنده بودند، افسوس می خوردند که برخی ازفرزندان غیورشان تربیت “ناب اسلامی” گرفته اند. این دو گرچه کوشیدند فرزندان شان را مانند خود اسلامی بار بیاورند. اما به فال نیک، نتیجه عکس بدست آمد، فرزندان آنها عالم و غیور شدند، همانند دکتر فاطمه صادقی، جامعه شناس، دختر صادق خلخالی که با مطالعه و از روی تحقیق، نه کورکورانه پشت به انتقام جوئی و سیاست خشن پدرش کرد و رشید قهرمان فرزند ملا حسنی که عضو فعال چریکهای فدائی بود وجانش را درراه آرمانش داد وعقاید پدرش را در باره رژیم جمهوری اسلامی ارتجاعی و عقب مانده می دانست. اینها نتیجه ی تربیت اسلامی ناب بود. بی تردید همه برای نمونه بازماندگان خلخالی وحسنی ودیگر آخوندها، مانندگیلانی و ری شهری وغیره، شرم دارند که حتانسبتی دور، با این قاتلان وحشی داشته باشند. بهر حال، احتمالا مردمان ملتهای ایران، این فامیل وبستگان وبویژه آنهائی را که حتا از رژیم اسلامی درایران، تابحال حمایت کرده و می کنند، به یک تار موی فاطمه صادقی و یک مشت خاک از آرامگاه رشید قهرمان می بخشند. از همه این جنایات که بگذریم، این دو جانور چیزیکه واقعا نمی فهمیدند، هویت انسانی و مسئله ملیت بود.

 آنها اسلامی بار آمده و همانند برده ای در اسلام بودند که اطاعت محظ می کردند و نام نیکی درتاریخ، بر جای نگذاشتند که بستگان به آن ببال اند. حرفهای واقعی و مصاحبه های رسمی یکی ازاین حانوران (ملا حسنی) بصورت طنز وجوک درآمده است. اونیز آنطوری که اشاره شد، بنا به اعتراف خودش، نادم بود ومی گفت:“پسرش مستحق اعدام نبود”. همه سردمداران رژیم و در رأس آنها آیت الله روح الله خمینی، علی وار، قتلها را با دل و جان برای نجات اسلام در ایران انجام می دادند ومی دهند. اماهمه نادم اند، حتا آنهائی که درآن اوایل، “انقلاب فرهنگی” کردند و همه استادان در رشته ی خود باسواد و مردمی را با بی مسئولیتی اخراج کردند، ماننداین آقای دکتر عبدالکریم سروش که آن زمان عامل اصلی دراخراج این استادان بود و اکنون کناره گیری کرده و بگوشه ای در آمریکای شمالی خزیده است. این محروم کن جوانان مملکت از فرا گیری علم، هم اکنون در دانشگاه برکلی آمریکا، در اسلام شناسی مشغول به کار است. بدون شک او درجه خیانت خودرا بس پائین خواهد آورد، اگر واقعیت را به محصلین اش بگوید. نه دروغ مصلحت آمیز اسلامی سر هم بندی کند. مانند این که او بدرستی مدعی است که قرآن مجید گفته پیامبر است نه “وحی خداوند”. من به شخص ستایش می کنم این شهامت اورا. آرزودارم روزی آقای دکتر بنی صدرو امثال این شهامت رابخرج دهند و روراست به مردم بگویند که چگونه درباره اسلام که دقیق مطالعه کرده اند، می اندیشند؟ درهرصورت این مطلب راهمه بایدبدانند، تازمانی که ناآگاهی عمومی براکثر مردمان ملتهای ایران حاکم است، اسلام دراین کشور باقی خواهد ماند. تازمانیکه مردم ازروی احساسات چیزی را می پذیرند یا رد می کنند دربرهمان پایه زنگ زده خود می چرخد ومردم پای منبر این نوع آخوندها،مانند قرائتی می نشینند و حرفهایش را گوش می دهند. متمنی است این ویدئو زیر را اگر باز شد، بادقت نگاه کنید.

https://www.facebook.com/100008712274314/videos/1510477549252640/

آقای قرائتی دراین ویدئو می گوید:“برای امامرضا، چیزی نیست تعجب نکنید”! بله،آقای قرائتی، شنوندگان عزیز ومحترم، باشنیدن حرف های شما که مانند طنز است و علنا دروغ تحویل شان می دهید، واقعا تعجب می کنند و از خود می پرسند، اگر این امام رضا آن قدر دانا بود و از علم غیب خبرداشت و می دانست ابرها مال کدام منطقه هستند، چرا از زهریکه توسط غلام مأمون که امام رضا ولیعهدش بود، توی غذایش ریخته بودند، متوجه نشد؟ دراین باره آخوندهای شیعه برای مظلوم نمائی، داستانها و روایت زیاد درست  کرده اند: گویند دختر مأمون که زن امام رضا بود یاخدمتکار او هنگامی که امام رضا کسالت داشته، توی کاسه آب انارسم ریخته اند یاانگوری که امام رضا زیادبه آن علاقه داشته است، آغشته به سم کرده اند. عاقبت او بانوشیدن آب انار یا خوردن آن انگور زهر آلود مرده بوده.

بعلاوه او که، به قولی خلافت مسلمین را نپذیرفته بود!! چرا ولیعهدی مأمون یک درجه از مقام خلافت پائین تر را پذیرفت؟! بطوریکه در ویکی پیدیای امام رضا آمده است، پس از شکست برادرش، مامون رضارا به خراسان فراخواند، ابتدا مأمون خلافت را به اوپیشنهاد کرد که رضا که قصد واقعی اش را می دانست سعی کرد از آن طفره برود، اگر خلافت متعلق به توست، پس حق نداری ردایی که خداوند تن ات کرده از تن بیرون بیاوری و به دیگری ببخشی، اگر خلافت متعلق به تونیست هم اجازه نداری چیزی راکه متعلق به تو نیست به من ببخشی. این داستانها ساخته و پرداخته دست آخوندهای شارلاتان شیعه اسلام است. ازاین داستان های افسانه ای ودروغ زیاد داریم که باید به آنها یک نوع حقه بازی وشارلاتانیسم لقب داد، نه چیز دیگر. اگر بادقت به ویدئو نگاه کنید، ملاحظه خواهید فرمود، بویژه در میان آن پا منبری ها، بانوان پاک دل و ساده ای هستند که به علامت ذکر و تأیید سر تکان می دهند. این انسانهای واقعا ساده، از آنهائی هستند که بدون مطالعه و ازروی عادت همه چیزرا پذیرفته اند. یعنی از روی احساس. با تأسف باید گفت آدم های بی مطالعه، حتا به بردگی خود صحه می گذارند، تاچه رسد به پذیرفتن حرفهای چنین آخوندهائی. بهرصورت، در حال حاضر همه پشیمان اند. اینها درمملکت داری هم پشیمانند، زیرا اقتصاد کشوررا ویران کرده بطوری که ایران با وصف دارابودن منابع زیرزمینی، ازنظر اقتصادی و طبقه بندی، یکی ازکشورهای پائین جهان است. او دست دزدها را که به ظاهر به اسلام لبیک گفته اند باز گذاشته و ادعا می کنند حکومت “عدل علی”، را دارند. بهمین دلیل است درجه فساد ودزدیها بی اندازه بالا رفته است! تا جائیکه بابک زنجانی و همکارانش، یک شبه میلیاردر دلاری می شوند. مکررا تکرار می کنم، این درد مزمن را اکثرا باید همه بشناسند و بدانند. تازمانی که نا آگاهی عمو می براکثریت مردمان جامعه حاکم است این شارلاتان بازی درمملکت وجود خواهد داشت و آخوند های فراوانی ازنمونه زیر، یافت می شوند که ننه، من غریبم را برای مردمان پاک دل بخوانند و گریه های قلابی سر دهند. حالا می گذریم از شب ها و روزهای آشورا و تاسوعا که بیش از سیزده قرن است دوام دارد. متمنی است این ویدئو را درصورت امکان نگاه کنید.

https://www.facebook.com/Abadan.net/videos/970178096392204/

ویدئوهای فراوانی از هجویات و مصاحبه های آخوندی در این باره وجود دارد، اما من در اینجا به چند نمونه ای که آورده ام، بسنده می کنم. آرزو دارم مردمان ملتها درایران با دیدن و مشاهدات مملکت داری این آقایان، عاقبت بخودآیند وببینند که اینهاجز تهدید بکشتار و ازبین بردن منتقدان از سیستم و گسترش اسلام بشیوه افسانه ای آن و باور به جن و پری و امام زاده سازی کاری برای مردمان جامعه انجام نمی دهند. تا قبل از انقلاب، ما فقط حدودا هزار تاهزار وپانصد تا امام زاده در مملکت داشتیم، امروزه بیش از سیزده هزار قبر امامزاده داریم و هرروز به آن اضافه می شود. باید منتظر بود که امام زاده های دیگری یافت شوند. کافی است یک دیوانه خوابی ببیند که فرزند فرزند فرزند یکی از امام زاده ها را در خواب دیده و باید مقبره ای در آن شهر یا دهکده  برایش ساخت! دیدن این ویدئو نیز زیانی ندارد و به خنده ای تلخ می ارزد

https://www.facebook.com/1251146138247106/videos/1259954020699651/

هایدلبرگ، آلمان فدرال 26.4.2016 

 دکتر گلمراد مرادی

dr.g.moradi41@gmail.com

 

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی