"an independent online kurdish website

این نوشتە خطاب بە همە انسانهای آگاە و آزادیخواە بویژە جوانان روشن فکر کورد (کرد) می باشد.fatih-aresh

 چند روز قبل بیانیە حمایتی تقریبآ جمعی نزدیک بە ٤٠٠ نفر از نخبگان، اساتید، پژوهشگران، روزنامەنگاران، فعالان سیاسی! و مدنی غرب کشور از دولت آقای روحانی، تیم مذاکرە کنندە و توافق حاصل شدە میان ایران و قدرتهای جهانی کە در بعضی از رسانەهای عمومی ایران منتشر شدە بود کە نظرم را بخود جلب کرد.

من هم بەسهم خودم از حل مناقشات مخرب و ویرانگر از طریق مذاکرە و گفتگو حمایت می کنم، اما باید گفت کە این جلب توجە حاصل محتوای سیاسی این بیانیە نبود بلکە از فقدان واقعیت، تحریم توضیحاتی و اجتناب هویتی آن ناشی می گردد، بنظر من نارسایی های ذکر شدە چون از طرف کسانی آمدە بود کە طبق عرف معمول باید سازندگان جامعە بقول آنها غرب کشور و انسانهایی چون من باشند مرا بە نوشتن این مقالە واداشت.

اساتید محترم اولآ باید بە عرض برسانم کە مسئلە هستەای تاثیرات بسیار مخربی بر اقتصاد ایران و زندگی مردم داشتە، ممکن است شماها اطلاع نداشتە باشید ولی مردم محروم ایران اثرات کمرشکن و طاقت فرسای آنرا با پوست استخوان حس کردە و کمر خیلی هارا شکست ولی مورد توجە نبودن چون کسانیکە در راس کار بودن خود ماهی خالدار رودخانە لار می خوردن، ناگفتە نماند کە آقای خامنەای در عصر رئیس جمهوری مرد مشهور آقای احمدی نژاد موقعیت سیاسی و اجتماعی خود را در خطر میدید و سیاست خوب و بد را چون وسیلە بازدارندە پیش کشیدە کە نتیجەاش کنار زدن آقای احمدی نژاد یا امسال ایشان بود کە با رو کردن آقای روحان تمام شد، می خواهم عرض کنم کە مشکل ایران با جهان خارج خیلی پیش حل شدە آنچە ما دیدیم توافق بر سر جزئیات آن بودە.

مسئلە هستەای برای مردم ایران هزینە سرسام آوری اقتصادی و معنوی بە همراە داشتە و اگر ایران یک کشور تا اندازەای دموکراتیک می بود و بە مردم خود احترام می گذاشت باید همەپرسی می شد اما همانطوریکە کە خودتان میدانید آقا (خدا حفظش کند برای مردم ایران) خود همەکارە مملکت و امام و ما هم امت هستیم، در اصل باید شماها یک نامە تشکر برای آقای خامنەای می فرستادی چون آقای روحانی هم مثل ما امت است.

همانطور کە خوانندگان گرامی اطلاع دارند در کردستان همیشە مسئلە سیاسی وجود داشتە از این رو در دوران حکومت پهلوی چون شاە ایران از کلمە کردستان وحشت داشت و کوردها ملتی بودن کە از هرلحاظ سرکوب شدە ارتقاء سطح علمی در کردستان پایین و کوردها از وحشت سرکوب و حساسیت نظام مغلوب شدە بجای کلمە کورد و کردستان از واژەای چون عشایر غیور غرب کشور در رسانەهای عمومی معرفی می شدند، اما در این چند سال اخیر من بەسهم خود بسیار خوش بین بودم کە سطح دانش در کردستان رشد کردە و ما هم می توانیم بر بعضی از معضلات قومی و اتنیکی پایان دهیم، کوتاە گویی کنم انتظار داشتم کە نخبگان کورد علاوە بر کشیدن خط بطلان بر بعضی واژە و گفتمان بتوانند در راستای زندگی مسالمت آمیز از طریق فهم و تفکرات درست سیاسی و اجتماعی مانع را در کردستان هموار نمایند ولی چند روز پیش نامە در بالا آمدە را در رسانەهای عمومی مطالعە کردم کە موجب سرخوردگیم شد و امیدهارا بە ناامیدی تبدیل نمود، بەنظر من این بزرگواران و امضاء کنندە نامە همگی کورد هستند کە جرات نکردە بودند بنویسند نخبگان و اساتید کورد و تنها توسعە فکری کە بعداز ٣٥ سال دیدم این بود کە عشایر غرب کشور تبدیل شدە بە نخبگان و اساتید غرب کشور یعنی اجتاناب هویتی مثل گذشتە پابرجاست کە فکر می کنم باید یکی از علل زیر عامل این خودسانسوری باشد، در این بارە قضاوت را بە خوانندگان گرامی منتقل می نمایم.

چهار صد نفر از نخبگان، اساتید و پژوهشگران اگر مدارک هایشان سفارشی بناشد و این پستهارا اشغال نەنمودە بە یقین باید از لحاظ فکری بە خصلت اربابی (خودکفایی فکری) رسیدە باشند و از آنها انتظار داشت کە بە دگرگونی مثبت یک جامعە کمک کنند

متاسفانە باید گفت کە در ایران امروزە کە کوردستان هم بخشی از آنست بی تفاوتی، خودسانسوری، ترویج اخلاق بردگی، عدم کفایت سیاسی، ضعف احساسات مثبت، نادیدە گرفتن اخلاق انسانی و علمی، دروغگویی و مشکل کنترل وضعیت بیداد می کند کە باید گفت منشاء اکثریت قاطع این معضلات ناشی از منافع پرستی غیر اخلاقی و علمی یا ترس بمنظور حفظ اعتبار پیش نظامی کە سعی در بە اسارت کشیدن انسان ها و فکرهارا دارد می باشد.

من هم در این مقالە با رجوع بە نظرات نخبگانی کە در تکامل جامعەهای پیشرفتە تاثیر گذار بودەاند می خواهم از عوارض این معضلات اجتماعی و اثرات نامطلوب آن مطلبی روی کاغذ بیاورم و با این نوشتە تا اندازەای بە اخلاق انسانی خود عمل کردە باشم.

از کردستان شروع می کنم، امروزە در ایران توسط شاخەهای مختلف نظام حاکم بەمنظور بە چالش کشیدن و سرکوب راسیونالیسم در کردستان بخصوص در میان نسل جوان کورد و همچنین مانند یک مکانیزم دفاعی برای منحرف کردنی اذهان عمومی از واقعیت از کلمە ناسیونالیسم استفادە می کنند و مبارزە مبارزین کورد را بە ناسیونالیسم تنگ نظر ربط میدهند.

اگر بە تاریخ ناسیونالیسم انقلابی ملل ستمدیدە رجوع کنیم متوجە می شویم کە ناسیونالسیت ملت ستمدیدە بانی خیلی از انقلاب های آزادیبخش بودە، ملت کورد برای رفع ستم قومی و محو نشدنشان از صحنە تاریخ یا بلعیدە نشدن توسط ناسیونالیسم ستمگر، برای هم زیستی مسالمت آمیز با همە اقوام، مذاهب و دوری از بیعدالتی اجیماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مبارزە می کند و با ناسیونالیسم ستمگر کە تلاش دارد تا با در دست گرفتن ارکان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و رسانەای کشور در راه اعتلا و ارتقاء اساسی باورها، آرمان‌ها، تاریخ، هویت و منافع ملی گرایی خود گام برمی دارد دو موضوع متضاد هستند.

نقطە تمرکز سیاست ناسیونالیسم تنگ نظر یا ستمگر بیشتر رو بطرف خارج تمایل دارد وسعی می کند تا با سرهم کردن تاریخ و روابط تاریخی بە ابزار دستیابی بە منافع قومی خود برسد، ناسیونالیسم تنگ نظر (کور) کمتر مردم حیطە قدرت خود را مدنظر دارد بلکە همیشە سعی در توسعە جغرافیای قدرت خود در خارج از مرزهای کشور می باشد و حس یهودی، دموکراسی و سوسیالیستی ستیزی در آنها جریان دارد.

ایران یان واضح تر بگویم نظام حاکم برای ترویج و تبلیغ زبان و فرهنگ خود هر سالە میلیاردها دلار از سرمایە همین ملت ستمدیدەای کە حاکمان مملکت میخواهند ماهیت تنگ نظرانە خود را برای آنها ثبت کنند در کشورهای چون، افغانستان، تاجیکستان، پاکستان، هند، عراق، سوریە یا می توان ادعا کرد همە جهان خرج می کنند، زبان اردو، تاجیک، داری و غیرە را فارسی قلمداد می کنند ولی جهت امیال استبدادی خود کوردهارا بە کورد، کرمانجی، سورانی، لکی و غیرە تقسیم نمودە.

حال اگر بخواهیم بطور سادە این دو کلمە سیاسی اجتماعی را تجزیە و تحلیل کنیم خیلی آسان بە واقعیت دست خواهیم یافت.

قوم برتر (در حاکمیت) همیشە در تکاپو بەمنظور حذف هویت فرهنگی ملل دیگر بودە و در راستای رسیدن بە هدف خیلی کارها کردە کە سادەترین آن سعی در شرم آور کردن زبان و هویت قوم زیر دست بودە.

دکتر صدیقە عدالتی در یک تحلیل علم نوشتە کە” ژن مدنی و فرهنگی مجموعە میراث و تمدنی هستند کە حکومتهای استبدادی نابودی آنرا در دستور کار خود دارند چون تنها خلقی چنان آسان خواهند مرد و نامشان از تاریخ زدودە خواهد شد کە هویت خود را فراموش کنند

این یک واقعیت می باشد کە امروزە در ایران جریان دارد و از طریق مختلف برای رسیدن بە چنین خواستی کار می کنند و سادەترین آن اولویت بخشیدن بە زبان قوم حاکم و بی ارزش جلوە دادن زبان اقوام زیر دست میباشد.

بطور مثال در استان کرمانشاە این بەچالش کشیدن زبان و هویت دیگر ملت ها بجای رسیدە کە فرزندان بعضی از خانوادەها نمی توانند کردی صحبت کنند چون اثر مخرب همان بەچالش کشیدن وسیلەای فرارهم کردە تا والدین آنها دچار توهم  شدە و خودرا پیشرفتە و مترقی دانستە و فکر کنند اگر بچەهایشان بدون دیالکت فارسی صحبت کنند نوعی افتخار می باشد، در اصل این نوع خانودەها از روی اشتباە بچەهای خود را امادە پذیرفتن بردگی کردە، متفکران یا همان دکتر صدیقە می گوید نسلی زمانی بە بردە تبدیل می گردد کە آنرا از زبان مادری، فرهنگ و هویت خود جدا کرد، خلاصە بگویم این خانودەها برعکس فرزندان خود را برای بردگی سیاسی آمادە می کنند چیزی کە خواست استبداد یا همان ناسیونالیست ستمگر است، من با قوم فارس یا قوم دیگری تضاد ندارم و برای همە اقوام احترام فراوان قائل هستم و شاید قوم فارس را از همە بیشتر دوست داشتە باشم چون خصلت اربابی دارند، ولی این حق را بخودم میدهم کە از موجودیت و میراث فرهنگی خود بطور منطقی و بشکلی کە بە دیگران آسیب نرسد دفاع نمای، این را هم گفتە باشم اگر در کشوری زندگی می کردم کە پایە سیاسی و اجتماعی آن تا اندازەای بر مبنای دموکراسی پایەریزی شدە بود شاید با هر نوع بحث مسائل ناسیونالیسی مخالفت می کردم.

روشن فکران دیگر اقوام ایرانی کە بەخصلت اربابی (خودکفایی فکری) رسیدەاند باید بتوانند در بوجود آوردن تحولات مثبت کە یکی از حقوقی منفی افراد هر جامعە محصوب می شود کمک کنند، انسان آگاە و سازندە در ساخت یک جامعە خوب برای همە نقش واقعی بازی می کند، همانطوریکە شما بطور فعال سعی می کنید کە هویت و ملیت خود را حفظ کنید و هرجا کە هستید با تمام وجود کوشش می کنند کە تصمیم گیرندە باشید باید این حق را بماهم داد کە بتوانیم بر سرنوشت خود مسلط باشیم، ملت کورد چون یک میلگرد فلزی توسط تراشکارهای ماهر با ماشین تراشکاری هر روزە بە میلیمتر و سانتی متر تراشیدە می شود و زمانی کە این میلگرد بە یک میلیمتر رسید نمی تواند در مقابل فشار ماشین مقاومت کند در نتیجە از مدار روزگار خارج می شود، باید گفت کە تصمیم بە اجازە تحصیل بە زبان کوردی در دانشگاە سنندج برای چند نفر می تواند یک نوع سیاست در راستای آسانتر رسیدن بە هدف یا لاپوشی اهداف شرورانە باشد.

در کل ما کوردهایم کە باید بتوانیم خصلت بردگی را از خود دور نمایم و با افتخار و دوستی با دیگر اقوام زندگی کنیم. اگر نتوانیم فارسی را بدون لهجە صحبت کنیم نباید عار باشد و نیست چون فارس نیستیم، اگر می گویم کوردیم و کردی صحبت کردن را افتخار میدانیم یک حق انسانی و دوری از خصلت پلید بردگی می باشد، پس باید با پدیدە پیش پا افتادە کردەهای بردە صفت بطور صحیح مبارزە کرد. از این رو شما عزیزان را مورد انتقاد قرار می دهم چون در نامە حمایت کنندە خود را نخبگان و اساتید خطاب کردە بودی کە باید پیشتازان انسانهای چون من باشیدو این وضیفە انسانی و اخلاقی شماهاست کە بطور اصولی با این چنین معضلات فرهنگی و اجتماعی مبارزە کنید اما متاسفانە در این بقعە حساس زمانی بطوری از کورد بودن خود حاشا کردە بودی کە نمی توان گفت چرا، شاید از برچسب ناسیونالیسم بودن چنین راهی کە بطرف بیابان می رود انتخاب کردە باشید!

انسان دارای احساس می باشد و احساسات می تواند مار بە بیراە و بە هدف برساند اما باید مواظب بود و بطور درست آنرا بکار گرفت، بەنظر میرسد کە خیلی از نخبگان ما احساسات بهمراە نداشتە باشند ولی نخبگانی کە در بنای جوامع پیشرفتە موثر بودەاند چنین گفتەاند کە احساسات باید همیشە همراە انسان باشد و یکی از مهمترین هدف احساسات ما اینست کە بما خاطرنشان کند کە چه چیزی برای رفاە مان مهم است، احساسات ما را به سمتی می کشاند تا رفاە درونی مان پشتیبانی شود. از سوی دیگر احساسات باعث میشود کە از چیزهای کە مضر هستند جلوگیری شود، از طرف دیگر ترس و عدم اطمینان ما را  بە جایی هدایت می کند تا خطرات را در محیط اطراف خود شناسایی نمایم، ما بە احساسات نیاز داریم تا ایجاد روابط جدید کنیم و وسیلەای باشد برای زنده نگه داشتن روابط قدیمی و مهم مان، همچنین احساسات از اهمیت زیادی برخوردار است تا دریابیم کە چگونه از نسلهای آیندە مراقبت بشود و در تصمیم گیری و حل مشکلات احساسات باما همراە است تا بتوانیم بهتر از مانع عبور کنیم. سوآل اینجاست آیا شماها با این همە علم و دانشی کە دارا می باشید حداقل احساسات تان خطرات را یادآوری نمی کند و با این همە سهل انگاری و بی عاتفەای از روابط قدیمی و لازم بە نگهداری صرف نظر می کنید؟ اگر جواب نە می باشد پس چرا از ماهیت خودتان  کە یک میراث گرانبها است کە نسل گذشتە آنرا چون امانتی بە شما واگذار کردە برای روابط جدید کە چیزی بیش از یک آفرین کشندە و نان روز کە آنهم یکی از حقوق منفی خودتان می باشد گذشتی؟ آیا فکر نمی کنید کە منافع عمومی یک ملت (قوم) را فدای هیچ می کنید؟

اخلاق و اخلاق علمی هم مسائلی هستند کە در زندگی بە آنها نیاز دارم، اخلاق و اخلاق علمی از آنچە کە خیر، شر و بد است صحبت می کند، اما مهم این است کە با توجە بە قوانین حقوقی و اخلاقی بتوانیم تمایز بین آنچه درست و اشتباه است تمیز دادە، چیزی کە تحت یک قوانین حق است به این معنی نیست که بطور اتوماتیک طبق اخلاق هم درست است، در کل باید گفت کە اخلاق شامل ارزش ها و هنجارهایی است کە بەما می گوید کە باید چگونه به عنوان یک انسانی باشیم، اخلاق را هم میتوان چون یک استاندارد ارزش سنج انسانها نامبرد.

پس اگر این گفتە نخبگانی کە حاظر نبودەاند در مقابل هیچ امتازی از اخلاق علمی خود بگذرند درست باشد شما نخبگان و اساتید کورد کە قادر بە حذف اخلاق بد نیستی چە جوابی برای نسل آیندە دارید؟

در جامعەهای عقب افتادە در اکثر موارد دروغ مصلحتی را چون ابزاری برای رسیدن بە یک مسئلە پیش پا افتادە بکار می گیریم، با این عمل خود هم افتخار می کنیم و از عوارض جانبی آن صرفنظر می نمایم، اما نخبگانی کە بە بلوغ سیاسی رسیدە می گویند کە دروغ گفتن علل اضطراب، افسردگی و بیماری جسمی می شود و شخص دائمآ نگران است که روزی واقعیت آشکار خواهد شد، چنین شخصی کە واقعیت را پنهان کردە و داستان دیگر را بجای آن ساختە خود را با  نوعی مشکل مواجە نمودە کە دیر یا زود باید بە شکلی هزینە آنرا پرداخت، میتوان گفت کە از دست دادن اعتماد و احترام در نتیجە نگفتن واقعیت هزینە بیشتر از گفتن واقعیت دارد، پس بهتراست کە عین واقعیت را ابراز کرد و اثرات آن را نادیدە گرفت، در ضمن اگر شخص دوم بە این نتیجە برسد کە بطور واقعی مسئلەای را مطرح  نکردەاید واقعیت را هم از شما نمی پذیرد. بعضی اوقات انسان واقعیت را انکار می کند چون از عوارض گفتن و تحمل عواقب آن می ترسد ولی فراموش نکن کە هزینە بیان غیر واقعی بدتر از عواقب گفتن واقعیت است پس خوبتر است کە حقیقت را چون اولویت اول مطرح کرد و تاثیرات آن را چون اولویت دوم پذیرفت کە بهاء کمتری خواهید داد.

اگر چنین برداشت می کنید کە چیزی اتفاق می افتد دیر یا زود چنین می شود و با کلمات بازی کردن موثر و کارساز نیست، اما هنگامی کە  شما از سطح صحیح از قصد خود در ارتباط خود با دیگران صحبت می کنید طرف مقابل روی واقعیت شما مشروعیت می بخشد یا با دید مثبت نگاە میکند.

شما نخبگان و اساتید محترم کورد کە خود را نخبگان و اساتید غرب کشور معرفی کردە بودی فکر می کنید کە دست اندرکاران نظام فهم درک واقعیت را ندارند و نمی داند کە شماها کورد هستی و بخاطر بعضی مسائل از ابراز ماهیت خود در نامەاتان صرف نظر کردەاید؟ آیا می دانید چطور در مورد شماها قضاوت می کنند؟

ران هوبارد در کتاب مشکلات کار می نویسد کە “زمانی کە انسان قادر بە کنترل وضعیت نباشد یا مقاومت کند تا وضعیت اورا کنترل نکند نەتنها وارد یک فاز از مشکلات با انسانهای دیگر می شود بلکە با وضعیت یا ابزار هم درگیر می شود، اینهم واضح است اگر انسان مشکل کنترل وضعیت را داشتە باشد راحت تر بطرف بحران فکری گام بر می دارد و از طریق دیگر با مشکل مواجە می شود. خود کنترل راه حل کامل یا مشکل گشا هر مشکلی نیست اگر این چنین می بود انسان قادر بە کنترل همە چیز می شود و با خوشحالی کنترل همە چیزی را بر روی زمین می کرد. زمانی کە فرد سعی میکند کە بە مراتب فراتر از واقعیت دست بە گسترش کنترل آرزو و منافع ضروری خود در زندگی بزند با مشکلات مواجە خواهد شد.

بنابراین مشخص می گردد کە یک عامل کارا دیگر از کنترل وجود دارد، این عامل تمایل بە کنترل نیست و همانند کنترل مهم است، در واقع کسی کە خود در وضعیت مناسبی نیست بە همە چیر و همە کس مشکوک می باشد و صلاحیت کنترل دیگران را ندارد چون خود مشکل ساز است

آیا شماها کە کورد هستی و خودتان را نخبگان یا اساتید می خوانید مطمئن هستی کە می توانید وضعیت را کنترل کنید؟ اگر جواب نە است پس چطور می توانید جوابگوی عوارض مشکل کنترل کە دیر یا زود سراغ تان خواهد آمد باشید؟

خودسانسوری غیر علمی یا واضح تر بگویم خودسانسوری در قبال منافع و بە زیان جامعە و عموم هم مشکلی است کە در بە چالش کشیدن وضع عموم کارگری منفی دارد،”میلر روانشناس اجتماعی” با ارائە توضیحات مختلف پشت خودسانسوری می گوید کە خود سانسوری ناشی از حفظ جایگاە، برای افزایش جذابیت خود به دیگران، برای مهار نارضایتی دیگران یا حفظ ظاهر می باشد کە همە اینها در یک بستر اجتماعی مرتبط بە انگیزە انسان است کە در واقع باید گفت کە گرایش بە ترک نظر و خواست خود یا همگانی بە علت انتظارات یا فشار یا جهت پذیرفتە شدن می باشد. میلر در نتیجە یک نظرسنجی بە چنین نتیجەای میرسد کە مکانیسم های خودسانسوری وجود دارد توضیح میدهد کە این عمل ناهنجار از فشار فردی و اجتماعی است کە مارا تحت تاثیر قرار میدهد و

توربیون تیرنشوو استاد فلسفە علمی در دانشگاە ستکهلم در مورد کشتار مردم توسط برویئیک آندیش بهرینگ در کشور نرویژ می گوید کە اغلب چنین برداشت می کنند کە برویئیک بە تنهایی مسئول این حملات بودە و کسی دیگر اورا همراهی نکردە چون هیچکس نمی تواند مسئولیت آنچە رخ دادە بپذیرد، بطور سادە باید گفت کە این یک منطق خطا می باشد، بی شک دو شخص ممکن است در یک شرایط خاص مسئولیت را پنجاە پنجاە باهم تقسیم کنند چون در واقع این دو باهم نفر سوم را بقتل رساندەاند، همچنین اتفاق می افتد کە یک فرد بطور کامل مسئول اجرای یک جنایات باشد در حالیکە دیگران بطوری در تسهیل این جنایات سهیم بودە.

بنابراین ما با خیال راحت می توانیم بگویم کە برویئیک مسئولیت اعمال خود است ولی هنوز جا دارد از خود پرسید آیا شخص دیگری نیز نمی تواند مسئولیت داشتە باشد تا چنین اتفاقی بە وقوع نەپیوندد، در درجە اول فکرمان بەسمت سیاستمداران ارشد مملکت می رود، میتوان گفت کە اشکالی در توسعە اجتماعی جامعە وجود دارد کە چنین اعمالی بهمراە می آورد. آیا ممکن بود کە بتوان از بروز چنین حرکی با اعمال یک سیاست جداگانە اجتناب کرد؟

اما اگر خودسانسوری را بە خود تحمیل نکنم و وسیلە تغذیە ایدئولوژی انسانهای چون برویئیک را تآمین نەنمایم جامعە باید جوابگو باشد“.

در واقع قتل بدون دخالت شخص ثالثی توسط  برویئیک انجام گرفتە ولی توربیون بطوری سیاست سیاسیگذاری و سیاستمداران مملکت را در این جنایات سهیم میداند و بە نظر ایشان یک سیاست متفاوت جهت تکامل جامعە می توانست از بوجود آمدن چنین اتفاقی جلوگیری کند، پس ما در می یابیم کە برویئیک بە تنهایی مسئولیت را ندارد بلکە فاکتورهای اجتماعی و سیاسی دیگر در این رویداد دخیلند.

منظور من هم از آوردن نظرات توربیون اینست کە می خواهم بگویم کە در ایران حکومت مسئول همە گرفتاریهای سیاسی، اجتماعی و غیرە مردم نیست بلکە همان اندازە کە مورد ستم واقع می شویم  بەهمان اندازە هم ما خودمان بە خود ستم روا می داریم، دوستی کتابی در مورد مسائل اجتماعی ایران تحت نام جامعەشناسی خودمانی نوشتە بود کە مرا هم از فیض انسانی خود سهیم کردە و لینک آن را برایم فرستادە بود کە چیزهای ناگفتنی زیادی خواندم، آنچە کە میتوان در اینجا بە آن اشارە کرد، نوشتەبود کە ما یک مشت ملت هستیم کە خودسانسوری، دروغگویی، ترفند، ریا و فداکردن منافع عمومی در راستای منافع فردی را تکامل میدانیم و زمانی کە شخص قدرتمندی را می بینیم هرچە بگوید ما کف می زنیم اما بمحض اینکە کمی از او دور شدیم ناسزاگویی شروع می شود.

باید گفت کە واقعیت چنین است چون ما قادر بەگفتن واقعیت نیستم و از کودکی روی رفتار اجتماعی ما بطور سالم کار نشدە در واقع پدران و مادران ما هم خود مشکل هویتی، رشد عاطفی و رفتاری داشتە، سیستم بارآوری در مدرسە هم چیزی بودە کە بر مبنای منافع قدرت طراحی شدە، نخبگان متذکر شدەاند کە انسان موجودی اجتماعی است کە با رضایت خود با افراد دیگر در جامعە زندگی می کند کە این روابط اجتماعی گاهی هم می تواند مشکلات ایجاد کند بەهمین دلیل ما باید دارای یک سری قوانین و مقررات مختلف باشیم تا بتوانیم درست تر زندگی کنیم، اخلاق انسانی بەما یادآور می شود کە چە عملی خوب است و باید دنبال آن رفت و چە عمل یا حرکتی ناهنجار و غیر اخلاقی یست و باید از آن دوری کرد، اما باید بگویم متاسفانە ما امروزە شاهد هستیم کە وقتیکە کسی را در ملە عام اعدام می کنند بە دەها جوان از این جوانان مملکت کە خود را هم تحصیلکردە میدانند گرد دار چوب ستم تجمع کردە و بی تفاوت دارند تخمک می خورند و نگاە می کنند این را باید چون یک زنگ خطر برای جامعە ایران تلقی کرد، در کل باید خاطرنشان شد کە ما در دیکتاتور پروری نمونە نداریم و از این رو باید گفت کە ما خودمان هم پنجاە درصد این ستم را بە انواع مختلف بر خود روا داشتەایم و تا بە استقلال فکری نرسیم همیشە سرکوب و انسان های درجە بندی شدە باقی خواهیم ماند.

متاسفانە باید بگویم کە تا نخبگان، اساتید و پیشتازان دیگر مملکتی بە خودکفایی فکری نرسند خواستە یا ناخواستە حکومت های ستمکار را در راستای سرکوب یاری می کنند و ما نمی توانیم یک جامعە داشتە باشیم کە مردم را در ملەعام اعدام نکنند و جوانان مملکت بی عاتفانە دور چوب اعدام جمع نشوند و تخمک نخورند.

در واقع باید از نخبگان کل ایران این سوال را نمود کە چرا سیاست گرسنە کردن و وابستە کردن در مملکت بیداد می کند؟ چرا مردم ناچار می شوند بسیجی شوند یا جاسوسی کنند کە هر دو حکایت از خصلت بردگی دارد.

از نخبگان کورد در کردستان باید سوال کرد چرا کوردها ناچارند کە کار کولبری بکنند آیا شماها میدانید کە تن دادن بە کولبری چە عواقبی در رشد و تکامل جامعە دارد؟

این بحث ها خیلی طولانی می باشند و نیاز بە زمان برای نوشتن دارد ولی با پوزش می خواهم در خاتمە این بحث بگویم کە بە نظر من یک تحصیلکردە کە بە تکامل فکری نرسیدە، یا فاقد حداقل تعریف فوق می باشد و یک بسیجی کە بخاطر آیدئولوژی ضد انسانی تن بە اجرای امر میدهد، یا یک بسیجی کە توان مقابلە با سیاست گرسنە کردن و وابستە کردن نداشتە، یک کولبر کە با حقوق انسانی، سیاسی و اجتماعی خود آشنا نیست و برای زندە ماندن تن بە کار کولبری میدهد هرکدام بە نوعی در بە چالش کشیدن توسعە و تکامل جامعە نقش منفی دارند، اضافە کردە باشم کە یک انسان تحصیلکردە در قبال جامعە و مردم وضیفە بخصوصی بر دوش دارد و اگر بخاطر منافع فردی فکر خود را در مقابل امتیازی در بازار سیاە بە معرض فروش بگذارد و نتواند بە وضیفە اخلاق علمی خود عمل کند چیزی بیش از از یک کولبر سیاسی نیست.

 

  زندە باد آزادی. پیش بسوی یک جامعە دموکراتیک و سکولار کە کردها هم در آن بتوانند بە حقوق مەنفی خود برسند. ٢٥-٧-٢٠١٥  

 

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی