"an independent online kurdish website

مدتی پیش همراە همسر و دخترم بە تماشای مسابقەی فوتبال تیمی رفتم کە پسرم در آن بازی میکند.qader_elyasyi

وقتی میخواستم در جای تماشاگران جا خوش کنم، چشمم بە دوستی میان جمع تماشاچیان افتاد کە چند ماهی بود، از آن بی‌خبر بودم. خدمت رسیدم و بعد از سلام و احوالپرسی کنار ایشان بە تماشای مسابقە نشستم.

در ٤٥ دقیقە اول بازی تا اندازەای با تیم حریف بود. اکثر وقت توپ زیر پای آنها بود. سرانجام گل اول را نیز آنها زدند. اما قبل از سوت پایانی نیمە اول توسط داور، تیم پسر من گل برابر را وارد دروازه‌ی حریف کرد. من نیز دچار احساسات پدرانە شدم و دو ـ سە بار پسرم را بە نام صدا زدم و او را تشویق کردم. اتفاقاً در آخر بازی هم پسرم بە عنوان بهترین بازیکن تیم حداقل در آن مسابقە بە حضار معرفی شد.

دوست ایرانیم کە پارسی‌زبان بود، اسم پسرم را پرسید. من هم گفتم: ‘تُله’.‌ سئوال کرد: بە فارسی معنی‌اش میشە چی؟ گفتم: ‘انتقام’. چین تو صورتش افتاد و دریچە بحث را باز کرد: “راستی فلانی من شما را بە عنوان یک هنرمند اهل ذوق و شعر و لطافت و در نهایت نوع‌دوستی میشناسم. چرا ‘انتقام’؟ نمیشد بە جای این اسم از چیزی یا مفهومی کە دربرگیرندە آشتی، صلح و دوستی باشد، استفادە کنی؟

در جواب گفتم: این اسم، داستان درازی دارد. من نیز صلح، دوستی و آشتی میخواهم. در کنار این مفاهیم بە عنوان یک انسان کە همنوع شما هستم، خواهان حق برابر و مساوی هستم. بە نظر شما این خواستەی نامعقولی است؟

گفت: “نە. سعدی هزار سال پیش شعر معروفی در مورد بنی آدم گفتە کە اعتقاد راسخ بە آن دارم. آنجا کە میگوید: بنی آدم اعضای یکدیگرند…”

در حالی کە گذشتە تلخ ملت کرد جلو چشمانم مثل فیلم غم‌انگیزی ظاهر شد، بە حرف آمدم: پنج ماە قبل از آنکە پسرم  بە دنیا بیاید، اسم دختری کە از بستگانم بود، را آشتی گذاشتم. دو ماە بعد از تولد آشتی اتفاقی افتاد کە مرا بە آن واداشت کە اسم پسرم را ‘انتقام’ بگذارم. این اتفاق هم ترور ناجوانمردانەی رهبرم بود. دکتر عبدالرحمن قاسملو در ١٣/٧/١٩٨٩ در حالی کە آغوش برای آشتی بازکردە بود، توسط گروهی از دیپلمات ـ تروریستهای جمهوری اسلامی ایران سر میز مذاکرە اتفاقا بر سر آشتی ترور شد. این رویداد تلخ زخمهای گذشتە ملت ستم دیدە کرد را بار دیگر در دلها تازە کرد. متأسفانە این صفحات خونین بە کرات تکرار گشتە و همیشە قربانی کرد بودە و قاتل همان دستها یا ادامە دهندگان همان سیاست سرکوب و خفقان بودەاند.

حاکم ابتداء از در دوستی، بە ظاهر بە جستجوی آشتی بە میدان آمدە است. بعد از اینکە اعتماد طرف را جلب کردە، نقشە شوم خود را عملی نمودە است. شوربختانە نمونەها زیاد است، از جملە ترور:

١. صادق خان شکاک ( ١٧٩٧م ـ ١١٧٦ هـ.ش، شهر شوش) در زمان آقامحمدخان قاجار.

٢. علی خان(پدربزرگ سمکو) در زمان قاجاریە

٣. اسماعیل خان شکاک(جد سمکو) در زمان قاجاریە

٤. جوهرآغا (برادر سمکو  در سال 1905م ـ 1284 هـ.ش، شهر تبریز) در زمان مظفرالدین شاه  قاجار

٥. محمدخان (پدر سمکو 1919م ـ 1298 هـ.ش)در زمان قاجاریە

٦. حمزەآقای منگور در زمان قاجاریە

٧. اسماعیل خان شکاک(سمکو) (30/06/1930ـ ٩تیر١٣٠٩هـ.ش) در زمان رضاشاە

٨. دکتر قاسملو (١٣/٧/١٩٨٩م ـ٢٢تیر١٣٦٨ هـ.ش) در زمان جمهوری اسلامی

٩.دکترمحمدصادق شرفکندی (١٧/٩/١٩٩٢م ـ٢٦شهریور١٣٧١هـ.ش) در زمان جمهوری اسلامی.

علاوە بر این ترورها کە ترور دولتی بودە و زیر نظارت شخص اول مملکت در زمانهای مختلف برنامەریزی شدە و بوقوع پیوستە، سرکوب جنبشهای مردمی کرد از جملە خاموش کردن شمع عمر جمهوری کردستان و پیشوا ‌قاضی محمد در زمان محمدرضاشاە پهلوی قطرەای از دریای این بیعدالتیهاست کە علیە ملت کرد انجام شدەاست و روحیه‌ی تلافی را در آن خلق نموده‌.

وقتی مخاطبم متوجە شد کە غم و اندوهی بە درازنای تاریخ در حرفهایم نهفتەاست، سرش را بە عنوان همدردی تکان داد و مرا تنها گذاشت.

منابع:

١ـ  مقالەی اسماعیل خان شکاک (سمکو)، بەقلم کاکشار اورمار

٢ـ آرشیو حزب دمکرات کردستان ایران

 

اسلو، مهر١٣٩٣

 

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی