"an independent online kurdish website

iran_0001جمهوری اسلامی که از طرفی  بعد از خیزش مردمی در خرداد ۸۸ با بحران مشروعیت شدیدی در تمام  عرصه ها مواجه است از سوی دیگر روز به روز فشار تحریم های بین المللی بیشتر و بیشتر بر گرده خود احساس میکند.

بحران تضاد های افزاینده درون جناحهای حاکمیت رقابت در غارت ثروت های ملی را به خصومتی علنی و آشکار تبدیل کرده است تا جاییکه دیگر این جناحها در راه از میدان بدر کردن رقیب تقریبا هیچ تابویی نمی شناسند. اقتصاد کشور نیز در سایه سیاست های فاجعه آمیز، غارتگرانه و  تنگ نظرانه به چنان مرحله ای از بحران رسیده است که تنها و تنها با یک “امداد غیبی” امکان نجاتش هست.  شرایط بین المللی نیز به گونه ای است که خیزش های مردمی صرف نظر از نتیجه نهایی این حرکت ها  سرنگونی دیکتاتورهای منطقه را یکی پس از دیگری رقم میزند و این در حالیست که کشور های همسایه و هم مرزی که تا دیروز به خاطر منافع اقتصادیشان وجود جمهوری اسلامی را تحمل میکردند و روابط خوبی با حاکمان تهران داشتند دیگر تحمل سیاست های مداخله جویانه سلطه طلبانه و خرابکارانه این جانیان را ندارند.{jcomments off}

به نظر میرسد که مجموعه این شرایط حاکمان جمهوری اسلامی را روز به روز به این نتیجه گیری نزدیک تر میکند که در صورت ادامه چنین شرایطی موجودیت این نظام را خطری جدی تهدید میکندکه البته تحلیلی کاملا واقع بینانه است. اما با توجه به همه این شرایطی که نام برده شد و ماهیت ارتجاعی و ضد مردمی رژیم جمهوری اسلامی به نظر میرسد که این حاکمان تنها راه بیرون آمدن از این منجلاب رادر ایجاد درگیری با دشمنی می بینند که سالهاست  با نمام وجود درحفظ ان از هیچ کوششی دریغ نکرده اند.در چنین شرایطی است که در پس غبار حاصله از جنگ، اولا جناح قدرتمند حاکمیت  میتواند رقیب سرکش درونی را رام کند و دوما سرکوب و قلع و قمع نیروهای اپوزسیون خارج از حاکمیت را با شدت و حدت بیش از پیش و بدون جلب نظر نیرو های مزاحم حقوق بشر و غیره دنبال کند، خاطرات شیرین جنگ هشت ساله که خمینی آنرا نعمتی الهی نامید هنوز در ذهن اینان تازه است.در نهایت در صورت پیش آمدن چنین شرایطی جمهوری اسلامی بهانه ای برای مشروعیت بخشیدن به ماجراجویی های اتمی پیدا خواهد کرد.

از این طرف هم در تحلیلی همراه با کمی احتیاط به نظر میرسد که غرب بحران زده که کمرش دارد زیر باربحرانهای روزافزون هر روز بیشتر خم میشود چندان هم بی تمایل نیست که با ایجاد شکلی از درگیری محدود در عین حال که ثروت کشور های عربی حاشیه خلیج فارس را به کیسه صنایع نظامی غرب سرازیر کند گوشه ای از ان امداد غیبی را که حاکمان جمهوری اسلامی به ان امیدوارند  به آنها برساند.

با این تفاصیل به نظرمن پرسش امروز این نیست که آیا درگیری رخ خواهد داد یا نه، بلکه پرسش این است که این درگیری کی و به چه شکلی روی خواهد داد.

در این میان به نظر میرسد که اپوزسیون (خصوصا اپوزسیون خارج از کشور) دچار نوعی سر در گمی شده است و هر جریانی تلاش دارد به طریقی شرایط را تحلیل کند و به جستجوی راه حل برود. آنچه که بیش از هر چیز جلب توجه میکند این است که تقریبا همه این جریانها با این پرسش مواجه هستند که اگر چنین درگیری رخ داد چه باید کرد؟ من اینجا حساب جریانهایی را که قلبا امیدوارند که غرب نهایتا تصمیم به مداخله نظامی بگیرد و اگر امکان پیدا کنند از تبلیغ این نظر هم کوتاهی نمیکنند با بقیه جدا میکنم. به همین دلیل روی سخنم با جریانهای دموکرات سکولار، آزادیخواه و صلح طلب است. آنان که منافع مردم را مقدم بر هر چیز دیگر میدانند.اپوزسیونی دل در گرو مردم دارد.

از نظر من اساسی ترین وظیفه اپوزسیون در  شرایط کنونی در وهله اول تلاش برای بسیج تمام نیروهای بالقوه موجود در داخل و خرج کشور برای جلوگیری از پیش آمدن چنین فاجعه ای میباشد.و اگر با وجود تمام تلاشها ان اتفاقی که نباید می افتاد، افتاد،  به همان اندازه باید آماده مدیریت بدترین  شرایط ممکن بود.به عبارت دیگر باید در نظر دشت که چنین شرایطی پیش خواهد آمد و برای ایفای نقش موثردر ان صورت آماده شد.

ایفای نقش موثر را باید در دو جبهه بررسی کرد ابتدا در جبهه داخل کشور:

در این جبهه باید تلاش کرد که جنبش ها و حرکات آزادیخواهانه و مردمی را در جهت تقابل هرچه بیشتر با سیاست های جنگ طلبانه و سرکوبگرانه رژیم سمت داد و مانع ان شد که رژیم با سو استفاده از احساسات میهن دوستانه مردم و زیر پرچم دفاع از میهن در سایه این درگیری با گسترش سرکوب های خونین بار دیگر به تحکیم پایه های لرزان حکومت بپردازد. به عبارت دیگر در چنین شرایطی “دفاع مقدس”تنها و تنها در خیابان ها و برعلیه جنگ افروزان داخلی خواهد بود. باید برای همگان روشن کرد که دستیابی به صلح پایدار تنها و تنها با سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به عنوان اصلی ترین آتش بیار جنگ و نا امنی ممکن است . وگسترش این آگاهی اقدامی است که نه فردا بلکه امروز باید با تمام قوا در جهت ان قدم برداشت.

در جبهه خارج از کشور آنچه که مهم است فراهم آوردن امکانات تبلیغاتی بر ضد جناحهای جنگ طلب در کشور های غربی و استفاده حد اکثر از تمامی امکانات موجود که با توجه به شرایط در خارج از کشور این امکانات کم هم نیستند. آنچه که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است متوجه کردن افکار عمومی مردم جهان به فاجعه بار بودن سیاست های جنگ طلبانه برای منطقه و شاید تمام جهان است. باید تمام قوا را بسیج کرد تا راه حل های دیگری جز جنگ را ارایه کرد. باید از طریق افکار عمومی دولت های جهان  را مجبور کرد که با جای اقدام نظامی دست  ازحمایت ضمنی و مخفیانه  حاکمان تهران بردارند و جنبش آزادی خواهی و دموکراسی طلب مردم ایران را به رسمیت بشناسند.

پرسش اساسی این است که چگونه میتوان به چنین اقدامات موثری دست زد؟ آیا تنها با صرف تمامی انرژی و توان اپوزسیون برای پیشگویی  اینکه جمهوری اسلامی چه مخواهد و غرب چگونه عکس العمل نشان خواهد داد وتنها با بررسی سناریو های مختلف در مقاله های کوتاه و بلند همانگونه که اینروزها همه جا شاهد ان هستیم میتوان چنین امر سترگی را سازماندهی کرد.آیا با ابراز تردید ها در مورد چگونگی عکس العمل اپوزسیون در صورت پیشامد یک برخورد نظامی به نوعی نشان دادن چراغ سبز به جنگ طلبان نیست. آیا ابراز تردید در مورد نیات ضد انسانی جنایتکاران ساکن جماران خود قوت قلبی برای آنان نیست؟ آیا با فراموش کردن آتش افروزی های جمهوری اسلامی در منطقه و خارج از ان و پشتیبانی این حکومت از تروریسم در هر شکل ان چه در داخل و چه در خارج از کشور به آنها این امکان را نمیدهیم  که با مظلوم نمایی حتی در نقش قربانی ظاهر شوند؟  آیا با صدور اطلاعیه های مشترک بین گروههایی که تعداد آنها در یک اطلاعیه  از دو سال و نیم پیش از نه به ده نرسیده اند میتوان به مردم آگاهی داد، افکار عمومی را بسیج کرد و به دولتهای غربی قبولاند که ایرانیان برخلاف حاکمان جمهوری اسلامی  طالب جنگ نیستند وآتش افروزی های جماران نشینان هیچ سنخیتی با خواسته های بیش از ۷۰ میلیون ایرانی ندارد. آیا با حرکات پراکنده، محدود و گاها ضد و نقیض میتوانیم به جهان بفهمانیم که مردم ایران یکپارچه خواهان خلاصی از شر این حکومت هستند؟

با پاسخی صادقانه با پرسش های بالا فقط یک نتیجه گیری ممکن است و ان اینکه برای جلوگیری از فاجعه خانمانسوزجنگ و رهایی از چنگال حاکمان خونخوار ،  تمام احزاب و گروههای متعلق به  اپوزسیون آزادیخواه، دموکرات  و سکولاریک راه دارند و ان همانا تشکیل یک پلاتفرم واحد از تمام (یک بار دیگرتاکید برواژه ” تمام”)نیروهادر راه مبارزه با جنگ طلبی های هر دو طرف.  ایجاد چنین پلاتفرمی مستلزم ان است که همه نیروها و احزاب با کنار گذاشتن تنگ نظریها و تعصباتی که اپوزسیون ایرانی را سالهاست درگوشه رینگ اسیر کرده است و با درک اصول دموکراتیک ایجاد چنین پلاتفرم هایی برای حرکت مشترک به سوی هدفی مشترک با حفظ تفاوت دیدگاه  به جستجوی نقاط مشترک با همدیگر بروند. باید به این  امرایمان آورد که امکان ندارد که جریانهای مختلف سیاسی اپوزسیون در تمام جهت با هم اختلاف داشته باشند. اپوزسیون ایرانی باید تفاوت بین اختلاف عقیده و رقابت را با دشمنی و تقابل درک کندو نشان دهد که اولا سران این گروهها در مدت تبعید سی و چند ساله به درک صحیحی از موازین دموکراسی دست یافته اند و از طرف دیگر توانسته ایم از حرکت بی نظیر مردمان در سال ۸۸ درس تحمل همدیگر و تعامل با یکدیگر را آموخته ایم.

و فراموش نکنیم حتی اگر معتقد باشیم که خطردخالت نظامی جدی نیست ولی منتفی هم نیست، برای انجام یک حرکت مشترک و منسجم فردا دیر است.

م. نکوکار

سیزدهم دسامبر ۲۰۱۱                 

 ۲۲  آذرماه ۱۳۹۰ 

نویتـرین هەواڵ و بابەت


فارسی